درباب پیدایش و منشأ روان شناسی بایدگفت این علم نیزمانند سایر علوم با کنجکاوی آدمی آغاز شده است.اجداد اولیه ما درباره جهان وآنچه آنهارادربرگرفته بود از خودسؤالاتی میکردند; این سؤالات وکنجکاویها و کوششی که برای پاسخ دادن به آنها می شدمنجربه پیدایش علوم طبیعی مانند نجوم; فیزیک;وزیست شناسی گردید .سؤالات دیگر آدمی درباره خود اومخصوصا آندسته از سؤالاتی که درباره تجربه و رفتاراو(مانندخواب دیدن و...) بودمنجربه پیدایش روان شنا سی شد.
انسانها درابتداتصورمی کردند که دردرون آنهاآدمیی دیگر وجود داردکه نامرئی است و به هنگام خوابیدن ومرگ همواره دردرون بدن آدمی زندانی می باشد.درنظرآنان نفس;همین تصور روح مانند یا خیالی بود که از خود آدمی داشتند وتامدتها اینطور تصورات می توانست آنهاراقا نع کند;ولی پس ازمدتی این نوع توصیف ازتجربه ورفتار آدمی وآدمیی که دردرون اوقر ارداشت نه تنها برای پاسخگو یی به سؤالات کافی نبود بلکه مشکلات تازه دیگری نیزبرای آ نها پیش آورد.
افلاطون علاقه بسیاری به فهم این مطلب که چگونه نفس آدمی (یاصورت های ذهنی)رفتاراورانظارت میکند; وبانظردیگران که میگفتنددر درون انسان آدمیی دیگروجود داردموافق بود.ارسطومطلب تازه تری راپیش کشیدوادعاکر دکه نفس ;جزکنش فرآیندهای بدنی نیست.اوگفت برای فهم رفتارباید کنش های بدنی اورا که منجربه آن رفتار شده است مطالعه کرد.ارسطو فکر میکرد که اشیاء خارجی عضوهای حسی راتحریک میکنندوبعد اثرچنین تحریکاتی به قلب می رودودرآنجا اثری ازخودبجا میگذاردواین تأثیرات خود منشأومنبع صورتهای ذهنی است.تصوراتی که به این ترتیب ایجاد میشوندمیتوانند بایکدیگرترکیب شوند.این تر کیبات منشأتجربه آگاه هستند وباعث کنترل رفتار آدمی می شوند.
این قدم مهمی درعلمی کردن روان شناسی بودچون آدم نا مرئی قبلی یاصورتهای ذهنی قابل مشاهده نبودولی آنچه را که اعضاء واندامها انجام مید ادندقابل بررسی ومطالعه ودیدن بود.ونتیجه مهم این. مطلب این بودکه رفتارآدمی تحت تأثیرمغزانسان است نه قلب او.__دکارت درقرن 16 نظریه تازه ای بیان کرد.تصور دکارت درباره بدن آدمی این بودکه بدن مانند ماشین پیچیده ای است که بوسیله نو ر;صوت ومحرکهای دیگرتحرک میشود وبرای توصیف این ماشین پیچیده احتیاجی به کمک گرفتن از موجودنامرئی درونی نیست.این دوراز واقعیت بودولی سهم بزرگی درپیشرفت روانشناسی داشت.
سه نفراز دانشمندان اخیردر علمی شدن روانشناسی نقش داشتند: 1.وبر_فیزیولوژیست معروف که معتقدبودمیتوان بعضی از جنبه های تجربی_حسی را اندازه گیری کردوبصورت کمی نشان دادوسعی درپیداکردن این اعدادوارقام نمود. 2.فخنر_که میگفت:هرگاه محرک به نسبت تصاعدهند سی افزایش پیدا کند; افزایش احساس فقط به نسبت تصاعد عددی خواهد گرفت. 3.ویلهلم وونت_که اولین آزمایشگاه روانشناسی راتأسیس کردوپدرروانشناسی علمی شد.همچنین دیگرانی ما نند(هرمن ابینگهاوس آلمانی) که درموردیادگیری به آزمایشا ت هجاهای بی معنی پرداخت __وسرفرانسیس گالتن انگلیسی__که به اندازه گیری تفاوتهای فردی ازلحاظ بدنی و کشش های روانی مثل حساسیت وتصورات اقدام کردومی خواست اساس ارثی چنین تفاوتهایی را بیابدنیزدر علمی شدن روانشناسی نقش داشتند.تا اینجا مختصری از پیشینه روانشناسی محضر شما بزرگواران تقدیم گردید.
موضوع علم روانشناسی: می خواهد رفتارهای انسانی وعلل بوجودآورنده آنهارا بشناسد.در واقع ردانشناسی به دنبال این است که بابررسی یک رفتاروتعیین علل محیطی ودرونی آن به قانونمندی آن رفتاردسترسی پیداکند.به عبارت ساده ترروان شناس از خود می پرسد;کدام عوامل محیطی موجب بروز رفتارالف میشودواین عوامل برروی کدام سازمان روانی میتواند اثرکندتارفتارموردنظربروزکند؟؟به این ترتیب روان شناس برای شناخت یک رفتاراز یک سو ناگزیرازمحیط واز سوی دیگرنیازمندشناخت عالم درونی یاذهنی انسان است. پس وقتی روان شناسی را به عنوان علم مطالعه رفتارتعر یف میکنیم;مقصود بررسی رابطه سه جانبه محیط_رفتار_وذهن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.