عبد

۲ مطلب با موضوع «هدف خداوند از خلقت» ثبت شده است

کدامین آیات دلیل بر خلقت حیوانات می‎باشد؟ و اساسا چرا خداوند متعال حیوانات را خلق کرده است؟

کدامین آیات دلیل بر خلقت حیوانات می‎باشد؟ و اساسا چرا خداوند متعال حیوانات را خلق کرده است؟ 


آیات قرآن پیرامون خلقت حیوانات را در چند دسته می توان قرار داد:

1. دسته ای از آیات که در آن ها به صورت کلی به خلقت آنچه در آسمان و زمین است ، اشاره شده است. مانند:

الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ...(1) همان کسى که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفرید ....

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا ....(2) او خدائی است که همه آنچه (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفریده ....

مسلم است که از جمله آنچه که در آسمان و زمین است ، حیوانات هستند.

2. آیات کلی منتها به حیواناتی که دابّه (جنبده) و ریز هستند اشاره شده است. مانند:

وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (3) در آفرینش شما و جنبندگانی که در سراسر زمین منتشر ساخته، نشانه‎هایی است برای جمعیتی که اهل یقینند.

3. آیاتی که صریحتا از خلقت حیوانات صحبت شده است . مانند:

الف: آفرینش پرندگان از جمله آیات آن عبارتند از: سوره نحل آیه 79، سوره ملک آیه 19، سوره‌ نور آیه 41 و...

أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ (4)؛ آیا پرندگانی را که بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏کنند نگاه نکردند؟ جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا که او به هر چیز بینا است.

آیا پرندگانی را که بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏کنند نگاه نکردند؟ جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا که او به هر چیز بینا است

ب: آفرینش و حیات زنبور عسل

وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ * ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (5) پروردگار تو به زنبور عسل وحی (الهام غریزی) فرستاد که از کوهها و درختان و داربست هائی که مردم می‏سازند خانه ‏هائی برگزین! * سپس از تمام ثمرات تناول کن، و راههائی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده به راحتی بپیما، از درون شکم آن ها نوشیدنی خاصی خارج می‏ش

آیاتی که در زمینه آفرینش حیوانات است به چند نکته می رسیم:

1. این آیات شامل همه نوع حیوانات از ریزترین تا درشت‎ترین حیوانات را شامل می‎شود و اختصاص به حیوان خاصی ندارد.

2. به منشأ خلقت حیوانات که آب است اشاره شده که همه جنبندگان و دوابّ از آب خلقت شده‎اند.

وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ... (9) و هر چیز زنده را از آب بوجود آوردیم.

وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(10)؛ و خداوند تمام جنبندگان را از آب آفرید، ‌پس برخی از آنها بر روی شکم خود (خزندگان) و برخی بر دو پا و برخی از آنها بر چهار پای خود راه می‌روند، خداوند هر آنچه بخواهد می‌آفریند.

3. از عجایب و شگفتی‎های آفرینش آن‎ها (حیوانات) سخن به میان آمده است؛ چرا که از حکمت و نظم و علم و آگاهی حکایت می‎کند. به طوری که نمی‎شود گفت تصادفی و بی‎حساب باشد. أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ(11) آیا پرندگانی را که بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏کنند نگاه نکردند؟ جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا که او به هر چیز بینا است.

4. از فواید وجودی و غایت خلقت آن‎ها سخن می‎گوید که وجود هیچ چیز در آفرینش، بی‎فایده و بدون خاصیت نیست که این مسأله هم حاکی از حکمت خالق می‎باشد. اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الاَنْعَمَ لِترْکبُوا مِنهَا وَ مِنهَا تَأْکلُونَ (12) خداوند کسى است که چهار پایان را براى شما آفرید تا بعضى را سوار شوید، و از بعضى تغذیه کنید.(13)  

 

پی نوشت ها :

(1)- فرقان/59

(2)- بقره/29

(3)- جاثیه/4

)4)- ملک/19

(5)- نحل/68-69

(6)- غاشیه/17

(7)- غافر/79

(8)- زخرف/12

(9)- انبیا/30

(10)- نور/45

(11)- ملک/19

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هدف خداوند از خلقت انسان چیست؟

هدف از خلقت انسان چیست؟ آیا فقط عبادت خداوند است؟

و قتی گفته می شود هدف خدا از آفرینش عالم یا انسان چیست؟ دو معنی ممکن است داشته باشد:

۱. این که خدا به عنوان خالق و فاعل عالم چه هدفی از خلقت خود داشته است؟ یعنی هدف خودش از آفرینش چه بود؟

۲. این که خدا چه هدفی را برای موجودات قرار داده است؟ یعنی غایت مخلوقات چیست؟


برای این که جواب سؤال اول مشخص شود به خودمان رجوع می کنیم. ما انسان ها قوّه خیال و تعقل داریم؛ قوّه شنوایی و بینایی داریم، حتی کمال جویی و آگاهی جویی داریم؛ و ... اینها کمالات ذاتی ماست اگر این قوا نباشند موجودی بنام انسان نیز نخواهد بود. اگر کسی از ما بپرسد که شما چرا می بینید یا می شنوید؟ چه جوابی می دهیم؟ جواب می دهیم که: می شنوم و می بینیم چون انسانم و قوّه شنوایی و بینایی دارم. (داشتن چشم و گوش برای دیدن کافی نیست. برای دیدن وشنیدن نیاز به قوّه ی بینایی و شنوایی هست که قوایی روحی هستند برای همین است که انسان در حالت خواب بدون چشم وگوش نیز می بیند و می شنود) به همین صورت ما تخیّل می کنیم، تعقّل می کنیم و در پی آگاهی هستیم، چون انسانیم و اینها از ذاتیّات انسان است. موجودی که قوّه شنوایی و بینایی ــ نه چشم و گوش ــ و تعقّل و تخیّل و علم جویی و کمال جویی ندارد یقینا انسان نیست؛ چون فاقد کمالات اولیه انسانی است.

اگر ما تخیّل نمی کردیم پس قوّه خیال نداشتیم اگر تعقّل نمی کردیم پس عقّل نداشتیم؛ اگر اختیار نمی کردیم مختار نبودیم (از نظر فلسفی عقل، عین تعقل و تعقل عین معقول بالذات است کما اینکه قوه خیال متحد با تخیل و متخیّل است و اختیار عین مختار و عین مورد اختیار است. اگر چه در نگاه عرفی اینها جدا از هم به نظر می رسند . چون اینها مجردند؛ و صفت و فعل مجرد – بوجهی - عین اوست)  آیا بنّایی که هیچ بنایی نساخته و نقّاشی که هیچ نقشی نکشیده است معنی دارد. خدایی که خالق نباشد یک موجود توهمّی است که اسمش را خدا گذاشته ایم. لذا معنی ندارد که بگوییم خدا ما را نمی آفرید. معنی ندارد که بگوییم خدا اگر می خواست ما را نمی آفرید.

خدا نه تنها ذاتش واجب الوجود است اراده و علم و اختیارش هم واجب الوجود است. عبارت «اگر می خواست» یعنی «ممکن بود» و« امکان » در مقابل « وجوب» است اگر گفته شود که: «برای خدا ممکن بود که ما را نیافریند» معنایش این است که در اراده و علم و اختیار خدا امکان راه دارد. در حالی در ساحت واجب الوجود امکان راه ندارد. چون از امکان صفات امکان ذات لازم می آید. و امکان وجود با وجوب وجود بالذات سازگار نیست. هر چه خدا آفریده است، ظهور علم اوست و علم او ظهور اسماء کمالیّه اوست.


بنابراین تمام موجودات ظهور اسماء خدا هستند. ظهور کمالات اویند، ظهور علم و اراده و اختیار اویند. بنابراین خدا از آفرینش، هدفی جز خود نداشت. آفرید چون آفرینندگی کمال است. آفرید چون خداست اگر آفرینش نبود پس خدایی نبود اگر معلول نباشد یقینا علّت تامّه آن هم نخواهد بود.

وقتی می گوییم خدا آفرید به این معنی نیست که مخلوقات در عرض خدا وجود دارند. آفرینش خدا مثل کار نجّار و بنّا و نقّاش و امثال آنها نیست. آفرینش خدا مثل آفرینش قوّه خیال ماست با این تفاوت که خدا واجب الوجود است ولی قوّه خیال ممکن الوجود است. همان طور که قوّه خیال ما صور خیالی را به محض اراده کردن ظاهر می کند خدا نیز به محض اراده کردن، موجودات را ظاهر می کند. صور خیالی از عدم نمی آیند، بلکه کمالات خود قوّه خیالند که ظهور می یابند. مخلوقات نیز ظهور کمالات واسماء خدا هستند. صور خیالی جدا از قوّه خیال نیستند؛ مخلوقات هم جدا از خدا معنی ندارند. صور خیالی جدا از قوّه خیال نیستند ولی عین او یا جزء او هم نیستند. مخلوقات هم خدا نیستند ولی عین او یا جز او هم نیستند.


موجودات از علم خدا آغاز شدند و با طی مراحلی تنزّل نمودند. از عالم ربوبی به عالم عقول و از عالم عقول به عالم مثال، و از عالم مثال به عالم ماده رسیدند. لذا در عین این که در عالم مادّه هستند در عوالم مافوق نیزحضور دارند. ــ شرح جریان تنزّل موجودات از مرتبه ی علم الهی در این نامه قابل ارائه نیست چرا که به چندین سال تحصیل فلسفه و عرفان نظری محتاج است ــ خداوند متعال می فرماید: «وَ إِن مِّن شىَ‏ْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائنُهُ وَ مَا نُنزَّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُوم؛[حجر/۲۱] و هیچ چیزی نیست مگر این که خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن» (یعنی هر چه در عالم مادّه است و از جمله انسان، در ملکوت و جبروت و عالم ربوبی حقایقی غیرمادی و مجرد دارند که فهم حقیقت آن از درک افراد عادی خارج است و جز با دهها سال تحصیل و تهذیب مداوم نمی توان با آن حقایق آشنا شد. آنچه در زمین و عالم مادّه است پایین ترین درجه وجود است؛ و حرکت این عالم و موجودات آن ناشی از همین ضعف وجود است؛ و مسیر این حرکت به سمت اصل موجودات است. هر کسی و هر چیزی از هر جا آمده به همانجا باز می گردد؛ و همه، ظهور اسماء خدایند لذا به عالم اسماء باز می گردند. «ْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛[بقره/۱۵۶] ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم».« وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛[بقره/۲۱۰]؛ و همه امور به سوی خدا باز می گردند».

و مراد از این بازگشت به سوی خدا صرفا بازگشت به بهشت و جهنم نیست. بازگشت اشیاء، ‌به اسماء الله است. هر موجودی ظهور هر اسمی است به سوی همان اسم نیز محشور می شود. لذا هدف خلقت بازگشت به خدا و اسماء اوست. حتی خود بهشت و جهنّم نیز ظهور اسماء خدا هستند و آیه « وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ » شامل آنها هم می شود. لذا بهشت و جهنم نیز همراه با اهل بهشت و اهل جهنّم بازگشت به خدا و اسماء می کنند. بنابراین بهشت و جهنم آخر سیر انسان نیست. مراد از مقام عبودیّت نیز همین است. عبد یعنی بنده و بنده از واژه «بند» به معنی« بسته شده» است. لذا بنده و عبد یعنی بسته شده به خدا (وجود رابط). عبد کسی است که به مرتبه اسماءالله ترقی کرده و ربط تامّ خود را به خدا مشاهده می کند. وقتی گفته می شود هدف از خلقت انسان عبادت خداست. منظور همین عبادت مرسوم (نماز و روزه و ....) نیست. بلکه منظور آن حقیقی است که در سایه ی این اعمال برای انسان حاصل می شود. لذا خداوند متعال می فرمود: « وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعینَ* الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ؛[بقره، آیات ۴۵و۴۶] و به وسیله صبر (روزه) و نماز یاری جویید در حالی که مسلماً این کار سخت است مگر بر خاشعان، کسانی که می دانند که آنان پروردگارشان را ملاقات می کنند و این که آنان فقط به سوی او باز می گردند».


بهشت غایت بدن انسان است نه غایت روح انسان، روح انسان از مقام قرب خدا آمده و به سوی آن باز می گردد. خداوند متعال فرمود: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنىّ‏ِ خَلِقُ  بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ*فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ* فَسَجَدَ الْمَلَئکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ أَن یَکُونَ مَعَ السَّجِدِینَ؛[حجر، ۲۸-۳۱] و زمانی که پروردگار به ملائکه گفت من آفریننده بشری هستم از گل خشکیده ای که از گل سیاه وبد بویِ شکل یافته، گرفته شده است. پس زمانی که او را مرتب نمودم و از روح خود در او دمیدم پس برای او سجده کنید پس همه ملائک سجده کردند مگر ابلیس که سر باز زد از این که با سجده کنندگان باشد». در این آیه و آیات دیگر خداوند متعال روح را به خود منتسب کرده است؛ و با واژه « روحی » از آن یاد کرده است؛ که لطافت آن از اهلش پوشیده نیست. این تعبیرحتی از تعبیر « روح الله» هم بالاتر است.

این مرتبه، مرتبه خلافت الهی است که همه موجودات در مقابل آن سر فرود می آورند. البته به شرط این که انسان با اختیار خود به این مقام نائل شود؛ و راه رسیدن به این مقام تبعیّت از قرآن است و انسان کامل است. چون قرآن همان علم خداست که تا حد یک کتاب تنزل کرده است؛ وحقیقت آن را انسان کامل حمل می کند. لذا قرآن و ولی خدا از همانجایی آمده اند که روح انسان آمده است. قرآن، جامع تمام آن اسمائی است که رسیدن به حقیقت آنها غایت انسان است. لذا قرآن نقشه راه و نقشه وجود انسان است؛ وانسان کامل تجسّم قرآن است.

سخن در این باب زیاد است به قدری که دهها سال تحصیل برای رسیدن به کنه آن کافی نیست و اساساً به صرف درس خواندن کسی به این حقایق نمی رسد.

آنچه گفتیم برای کسی که از فلسفه و عرفان نظری بیگانه است تنها یک سری کلمات است ولی چاره از گفتن نبود. طالب حقیقت به حقیقت این مطالب نمی رسد مگر با پرداخت هزینه آن که عبارت است از تحمّل مشقّت تحصیل علم. در این عالم مال بی ارزش دنیا را جز با عرق جبین به کسی نمی دهد، کجا رسد حقایق الهی را.«وَ أَن لَّیْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَی؛[نجم/۳۹] اینکه: براى مردم پاداشى جز آنچه خود کرده‏‌اند نیست.»  توضیح این حقایق برای کسی که عاری از مقدمات فلسفی و عرفانی است نظیر این است که بخواهید زیبایی طبیعت را به نابینای مادر زاد توضیح دهید. شما هر چه از رنگ و نور و تناسبات به نابینای مادر زاد بگویید او چیز دیگری تصوّر خواهد کرد. راه چاره این است که با عمل جراحی چشم او را باز کنید. برای رسیدن به حقیقت انسان و حقیقت اسماء و صفات خدا و بهشت و جهنم نیز چاره ای جز تحمّل تحصیل علم و تهذیب نفس نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰