نظر علامه طباطبایی درباره نظریه تکامل و پیدایش اولین انسان
لکن دانشمندان ژئولوژی ـ علم طبقات زمین ـ گفتهاند که عمر نوع انسان از میلیونها سال هم تجاوز میکند و آثار و فسیلهایی هم که مربوط به بیش از پانصدهزار سال قبل است به دست آوردهاند، ولی این دانشمندان دلیل قانع کنندهای که ثابت کند نسل موجود متصل و پیوسته به آن انسانهاست، در دست ندارند... اما قرآن صریحاً بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره است یا اینکه قبلاً هم ادواری بر او گذشته که ما آخرین آنها هستیم. گر چه بسا میتوان از این آیهی: و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الأرض خلیفة قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون(بقره/٣٠) استشمام کرد که قبل از دورهی کنونی ادوار دیگری نیز بر نوع انسان گذشته باشد، همانطور که در تفسیر آیهی فوق بدان اشاره کردیم. آری، از بعضی روایات اهل بیت(ع) معلوم میشود که این نوع، ادوار زیادی قبل از این دوره به خود دیده است.
( علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)، تفسیر المیزان، ٤٠ ج، صالحی کرمانی، ج ٧.)
در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «اگر ملائکه قبلا کسی را ندیده بودند که در زمین فساد و خونریزی کند اطلاعی از این مطلب که گفتند آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند، نداشتند.»
علامه طباطبایی(ره) میفرماید: ممکن است این روایات اشاره به دورانی باشد که پیش از دورهی بنیآدم بوده و در آن دوران افراد دیگری روی زمین زندگی میکردهاند چنانکه روایات دیگری نیز بر این امر دلالت دارد.( المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧)
حضرت علامه طباطبائی(ره) ذیل آیهی اول سورهی «نساء» فرمودهاند : ... آیاتی که گذشت برای این بحث هم کافی است. چون آیات قبل انسان موجود را که بانطفه توالد میکند منتهی به آدم و زنش میداند و خلقت آن دو را نیز از خاک میشناسد. پس نوع انسان به آن دو بازمیگردد، بدون اینکه خود آن دو بچیزی همانند و یا همجنس منتهی شوند، بلکه آنها آفرینشی مستقل دارند.
اما آنچه که امروز نزد علماء طبیعی و انسانشناسی معروف شده اینست که میگویند پیدایش انسان اولی در اثر تکامل بوده است. این فرضیه با جمیع خصوصیات خود، گرچه مورد قبول همگانی نیست و هر دم دستخوش بحث واشکال است اما اینکه اصل فرضیه یعنی اینکه انسان حیوانی بوده که در نتیجهی تحول انسان شده است، امری است که همه آنرا پذیرفته و بحث از طبیعت انسان را بر آن مبتنی کردهاند.( المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧، صص ٢٤١ ـ ٢٤٣.)
سپس حضرت علامه به تشریح فرضیه پرداخته و آنگاه در ادامهی آن فرمودهاند:این فرضیه از آنجا بوجود آمده که در ساختمان موجودات بطور منظم کمالی دیده میشود که در یک سلسله مراتب معینی از نقص رو به کمال پیش رفته است و نیز تجربه هایی که در زمینهی تطورات جزئی بعمل آمده، همین نتیجه را تأیید میکند ـ این فرضیهایست که برای توجیه خصوصیات و آثار انواع مختلف فرض شده است بدون آنکه دلیل مخصوصی آنرا اثبات نماید و یا عقیدهای مخالف آنرا رد کند. بنابراین میتوان فرض کرد که این انواع بکلی از هم جدا و مستقل باشند بدون اینکه تطوری که نوعی را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید. بلی صرفاً یک سلسله تطوراتی سطحی در زمینهی حالات هر نوعی وجود دارد بدون اینکه ذات آنها دستخوش تحول شود. تجربههایی هم که انجام گرفته بطور کلی در زمینهی همین تطورات سطحی است که در یک نوع انجام گرفته و هنوز تجربهی تحولفردی را از یکنوع به نوع دیگر مشاهده ننموده، هرگز دیده نشده که میمونی تبدیل به انسان شود. بلکه صرفاً در مورد خواص و آثار و لوازم و اعراض بعضی از انواع است که تجربه تطوراتی را نشان دادهاست.( المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧، ص ٢٤٣.)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.