گوربه گور

در منطقه، جایی که ما بودیم، بچه ها اغلب برای خودشان چاله ای کنده بودند و در آن نماز شب می خواندند.

گاهی پیش می آمد، کسی به اشتباه در محلی که دیگری درست کرده بود، نماز می خواند و صاحب اصلی قبر را سرگردان می کرد. یک شب این وضع برای خود من اتفاق افتاد. فردای آن روز، کسی که گویا من در جای او ایستاده بودم، مرا دید و گفت: «فلانی دیشب خوب ما را گور به گور کردی.» پرسیدم: منظورت چیست؟

گفت: «هیچی می گویم که یک خرده بیشتر حواست را جمع کن و ما را مثل کولی ها خانه به دوش نکن»

کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)جلد 3، صفحه:116