بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ششم شیعه شناسی اثباتی
موضوع: پیدایش شیعه پس از واقعه کربلا
عده ای از اقایان منشاء پیدایش شیعه را پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین می دانند
البته هر چند واقعه کربلا نقطه عطف مهمی در حیات سیاسی و معنوی شیعه محسوب می شود اما یقینا این واقعه عظیم منشاء پیدایش شیعه نیست بلکه نتیجه اندیشه های شیعی است
شیعه ویش از واقعه کربلا مراحل گوناگونی را از سر گذرانده است که واقعه کربلا نقطه عطف این مراحل گوناکون محسوب میگردد
یکی از نویسندگان مدعی می شود که شیعه سه مرحله را از سر گذرانده است:
۱. تشیع روحی وقلبی
۲. تشیع سیاسی
۳. تشیع به عنوان فرقه از فرقه های اسلامی
و مدعی می شود مرحله سوم تشیع مربوط به مرحله سوم است.
برای مطالعه در این رابطه به کتاب تاریخ الامامیه ، ص ۳۸_ ۴۷ مراجعه شود
نویسنده دکتر عبد الله بن فیاض
اما این نظریه باطل است
پیشتر ادله مختلفی اوردیم که اصطلاح شیعه حتی در زمان رسول الله شناخته شده بود و برخی صحابه به ان نامیده شده بودند
و پس از وفات رسول الله و بحث سقیفه این مرز بندی کاملا روشن شد
دوازده نفر از مهاجران و امصار علیه ابوبکر احتجاج کردند و با استناد به نصوص در امامت وخلافت امام علی ،ابوبکر را محکوم کردند
الصدوق ، الخصال ،ابواب الثانی عشر ،حدیث ۴
شهید صدر در نقد نظریه فوق می نویسد:
حقیقت این است که تشیع هیچ گاه در حد یک رویکرد روحی و درونی مطرح نبوده واز جنبه سیاسی جدا نبوده است. تشیع در دامان اسلام به عنوان دیدکاهی مطرح شد که امام علی را پس از پیامبر شایسته ترین فرد برای امامت فکری ،اجتماعی و سیاسی می دانست
شرتیژی که تشیع پدید امد به گونه ای نبود که تفکر شیعی صرفا جنبه روحی داشته و از جنبه سیاسی جدا باشد. این تفکر از تغتز، هر دوجنبه روحی وسیاسی را با هم داشت
منبع سخن شهید صدر : نشأة التشیع و الشیعه ، ص ۹۱
به علت اینکه در جلسات قبل ادله خوبی در منشا شیعه تقدیم شد لزومی ندارد که دوبازه تکرار شود
پس حاصل این جلسه این که پیدایش شیعه پس از واقعه کربلا امری باطل است
البته در اینکه حادثه کربلا نقطه عطفی برای شیعه و خون تازه ای در رگ های شیعه بود شکی نیست
اما اینکه این واقعه منشاء پیدایش شیعه باشد امری واهی و توهمی است
در جلسه بعد نظریه باطل دیگری را بررسی خواهیم کرد با این عنوان : ( پیدایش شیعه به دست ایرانیان)
نظریه فوق اخرین نظریه ای است که بررسی میکنیم و پس از ان به سراغ بررسی وضعیت شیعه در عصر خلفا خواهیم پرداخت
اما نظریه فوق دلیل محکمی در پشت خود ندارد
در کل نظریه ،تحلیلی ذهنی است از یک حقیقت خارجی که بر مبنای شواهدی ارائه می شود
مدعی این نظریه ،دلیلی بر اثبات مطلب خود ارائه نکرده است
لذا مطلبی سست مانند این نیازی به پاسخ محکم ندارد
هر چند ما پاسخ های محکم را در پنج جلسه پیش دادیم
ما اول اثبات کردیم منشا شیعه چیست و کجاست
بعد از اثبات ان حالا داریم نظریات مردود وباطل را یکی یکی به اختصار عرض می کنیم
لازمه رد کردن این نظریان مردود تکرار مطالب سه چهار جلسه ابتدایی است که معقول نیست
توابین گروهی مشخص در تاریخ اسلام اند و ربطی به شیعه و پیدایش ان ندارند
نهضت توابین گروهی از شیعیان کوفه بودند که به خونخواهی کشتگان نبرد کربلا قیام کردند. انها به خاطر کمک نکردن به حسین بن علی در روز عاشورا پشیمان بودند و از آنجا که از این کار خود توبه کرده بودند به توابین معروف شدند. سلیمان بن صرد خزاعی رئیس این نهضت بود.
قبل از توابین ، مردم کوفه شیعه بودند ، شیعه امام علی
و همین مردم نامه نوشتند برای ابا عبد الله وگفتند ما شیعه پدر شماییم و شما تشریف بیارید برای خلافت
وجود شیعه در کوفه از بدیهیات تاریخ است ،منتهی بخث بر سر جمعیت انهاست
دقت کنید زمانی که معاویه به حکومت رسید زیاد بن أبیه را بر کوفه حاکم نمود و او نیز هر شیعهای را که میشناخت مورد تعقیب قرار داد و آنها را مورد کشت و کشتار و هدم و غارت قرار میداد و یا دستگیر کرده و به حبس و زندان میفرستاد تا این که در شهر کوفه، دیگر شخصی که به شیعه بودن شهرت داشته باشد وجود نداشت.
پس درحقیقت طبق آنچه که در مصادر تاریخی آمده شیعیان در کوفه تنها عده کمی از جمعیت 15000 نفری کوفه را تشکیل میدادند؛ که بسیاری از ایشان در زمان معاویه تبعید شده و یا به زندان افتاده و عده بسیاری نیز به شهادت رسیده بودند. بسیاری از ایشان نیز به خاطر مشکلات فراوان به شهرهای دیگر همچون: موصل، خراسان و قم پناهنده میشدند؛ عده زیادی از ایشان نیز مانند: بنی غاضره میخواستند به یاری امام بشتابند که سربازان عبید الله بن زیاد مانع شدند
اما پیش از زیاد ابن ابیه جمعیت شیعیان خیلی بیشتر بود
ابن أبی الحدید معتزلی در این باره میگوید:
کتب معاویة نسخة واحدة إلى عُمَّاله بعد عام المجُاعة: (أن برئت الذمّة ممن روى شیئاً من فضل أبی تراب وأهل بیته). فقامت الخطباء فی کل کُورة وعلى کل منبر یلعنون علیًّا ویبرأون منه، ویقعون فیه وفی أهل بیته، وکان أشد الناس بلاءاً حینئذ أهل الکوفة لکثرة ما بها من شیعة علی علیه السلام، فاستعمل علیهم زیاد بن سُمیّة، وضم إلیه البصرة، فکان یتتبّع الشیعة وهو بهم عارف، لأنه کان منهم أیام علی علیه السلام، فقتلهم تحت کل حَجَر ومَدَر وأخافهم، وقطع الأیدی والأرجل، وسَمَل العیون وصلبهم على جذوع النخل، وطردهم وشرّدهم عن العراق، فلم یبق بها معروف منهم.
معاویه بعد از سال خشکسالی، نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت مبنی بر این که هر کس چیزی از فضایل ابو تراب (امیر المؤمنین علیه السّلام) و خاندان او نقل کرد، در مقابل او هیچ مسئولیتی بر عهده شما نیست. (به این معنا که: هر اتفاقی برای این شخص افتاد و شما هر بلایی به سر او آوردید جایز است) از این رو سخنرانان در هر کوی و برزن و بر فراز هر منبری علی را لعن کرده و از او بیزاری میجستند و به او و اهل بیت او دشنام میدادند؛ و بیچارهترین مردم در آن زمان، مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی علیه السلام در آن شهر زیاد بود؛ معاویه، زیاد بن سمیه را حاکم کوفه و همزمان شهر بصره را نیز تحت امر او ساخت. و او به دنبال شیعیان میگشت ـ او شیعیان را میشناخت، زیرا در زمان خلافت علی علیه السلام از طرفداران او بود ـ پس ایشان را حتی زیر هر سنگ و کلوخی هم که بودند مییافت و به قتل میرساند و یا تهدید به قتل میکرد؛ و دست ها و پا ها را جدا کرده و چشم ها را کور میکرد؛ و ایشان را بر تنههای درخت خرما به دار میکشید؛ و یا از عراق بیرون میکرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته شده در عراق باقی نماند.
شرح نهج البلاغة، ج11، ص 44 ـ النصایح الکافیة، محمد بن عقیل، ص 72.
ابن ابی الحدید علنا و با صراحت مینویسد در زمان معاویه جمعیت شیعیان در کوفه زیاد بوده
طبرانی در المعجم الکبیر با سند خود از یونس بن عبید از حسن نقل نموده است:
کان زیاد یتتبع شیعة علی رضی الله عنه فیقتلهم، فبلغ ذلک الحسن بن علی رضی الله عنه فقال: اللهم تفرَّد بموته، فإن القتل کفارة.
زیاد شیعیان [حضرت] علی [علیه السلام] را مورد تعقیب قرار میداد و در صورت دست یافتن به آنها از دم تیغ میگذراند، و چون این خبر به حسن بن علی [علیهما السلام] رسید فرمود: خدایا او را به مرگی منحصر به فرد مبتلا ساز، که قتل و مرگ کفاره او میباشد.
المعجم الکبیر، طبرانی، ج 3، ص 68 ـ مجمع الزوائد، هیثمی، ج 6، ص 266.
به لفظ شیعه پر این نقل ها توجه کنید
هیثمی بعد از نقل این خبر میگوید:
رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح.
این روایت را طبرانی نقل کرده و رجال آن صحیح است.
حسن بصری میگوید:
بلغ الحسن بن علی أن زیاداً یتتبَّع شیعة علی بالبصرة فیقتلهم، فدعا علیه. وقیل: إنه جمع أهل الکوفة لیعرضهم على البراءة من أبی الحسن، فأصابه حینئذ طاعون فی سنة ثلاث وخمسین.
به [امام] حسن بن علی [علیهما السلام] خبر دادند که زیاد شیعیان علی [امیر المؤمنین علیه السّلام] را در بصره مورد تعقیب قرار داده و میکشد، حضرت او را نفرین نمود و گفته شده: او مردم کوفه را جمع کرد تا اعلام برائت و بیزاری از أبی الحسن [امیر المؤمنین علیه السّلام] را به آنان عرضه نماید، که در همین وقت سال 53 هـ. او مبتلا به بیماری طاعون شد.
سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص496.
دقت کنید به این نقل های تاریخی ابن حجر در لسان المیزان مینویسد:
وکان زیاد قوی المعرفة، جید السیاسة، وافر العقل، وکان من شیعة علی، وولاَّه إمرة القدس، فلما استلحقه معاویة صار أشد الناس على آل علی وشیعته، وهو الذی سعى فی قتل حجر بن عدی ومن معه.
زیاد شخصی آگاه بود، و سیاست را خوب میدانست، و از عقلی وافر برخوردار بود، و از شیعیان علی بود که او را به ولایت امارت قدس مینمود، اما زمانی که به معاویه پیوست شدیدترین و سختگیرین ترین مردم بر علیه خاندان و شیعیان [حضرت] علی [علیه السلام] شد، و او همان کسی بود که در قتل حجر بن عدی و همراهانش نقش به سزایی داشت.
لسان المیزان، ابن حجر، ج 2، ص 495.
والسلام علیکم ورحمت الله