عبد

۴۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

جلسه سوم شیعه شناسی اثباتی

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سوم شیعه شناسی اثباتی

موضوع:  تاریخ و منشاء پیدایش شیعه

در جلسه پیش دو نظریه در رابطه با منشاء پیدایش شیعه بیان شد.

نظر اول پیدایش شیعه در عصر رسالت بود و نظر دوم پیدایش شیعه پس از رحلت پیامبر .

دیدگاه سومی نیز در جلسه پیشین مورد اشاره قرار گرفت که تلفیق دو دیدگاه فوق بود. یعنی نظریه سوم ، دو نظریه فوق را دو مرحله از یک حقیقت میداند. در بخش میخواهم به ارزیابی این دیدگاه بپردازم.

دیدگاه سوم بر اساس نظر علمای ما ، استوارترین دیدگاه در باره تاریخ و منشاء پیدایش شیعه و تشیع است.

شواهد حدیثی و تاریخی گواه این حقیقت است که در عصر رسالت گروهی به نام شیعه شناخته می شدند البته نه به معنای تقسیم مسلمانان به دو گروه شیعه و اهل سنت، بلکه به این معنا که عده ای نسبت به حشرت علی ارادت ویژه ای ابراز میکردند و او را سرمش و الگوی خود میدانستند

برای مثال ابوحاتم رازی در کتاب الزینة گفته است : 

واژه شیعه در عصر پیامبر لقب چهار نفر از صحابه شناخته می شد، انان عبارت بودند از سلمان فارسی، ابوذر غفاری،مقداد بن اسود و عمار بن یاسر

منبع: اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۱۸ و ۱۹

با بررسی منابع تاریخی و روایی شواهد محکمی بر تایید نظریه سوم به دست می اوریم.به عنوان نمونه برخی از انها را بیان میکنم

بعد از انزال ایه ( و انذر عشیرتک الاقربین) ماجرای یوم الدار رخ داده است.منابع متعددی داستان یوم الدار را اورده اند برای نمونه: 

مسند احمد بن حنبل

تاریخ طبری

تاریخ ابن اثیر

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

عزیزان برای مطالعه اسناد این حدیث به المراجعات شماره بیست و الغدیر حلد دو ، ص ۳۹۴ الی ۴۰۱     مراجعه کنند

یکی از اشکالاتی که به حدیث یوم الدار وارد کردند این است که حدیث مزبور از طریق عبدالغفار بن قاسم روایت شده که محدثان اهل سنت او را موثق نمیدانند

این مناقشه باطل است چون این حدیث از طرق مختلفی روایت شده

شیخ سلیم بشری مصری پس از نقل این اشکال، طرق گوناگونی که این حدیث روایت شده را ذکر میکنند و‌ بیان میکنند روایانش در کمال وثوق هستند

به المراجعات شماره بیست و سه مراجعه کنید

مناقشه دیگری که بر این حدیث شده این هست که این حدیث را بخاری و مسلم ذکر نکردند

پاسخ این مناقشه این است که وقتی حدیثی از طرق مختلف در کمال وثوق به ما رسیده باشد ، سکوت صاحبان صحاح به خودی خود دلیلی بر رد ان نیست 

بلکه ذهن انسان حقیقت جو به این سمت سوق می یابد که چرا این کتب از بیان اینگونه احادیث محکم خود داری میکنند

خب اسناد و مطالب در تایید نظریه سوم فراوان است ،‌خوب است جمع بندی کنیم

با توجه به مطالب یاد شده بنای تشیع از روزهای طلوع ایین اسلام بع دست مبارک رسول خدا بنیان نهاده شد

و اساس و بنیان این که این افراد با این نام شناخته شوند توسط خود رسول خدا بنا نهاده شد

پس از رحلت ایشان مسئله خلالت و حانشینی ان حضرت مطرح شد

همان افرادی که به عنوان شیعه شناخته شده بودند بر اساس نصوص گوناگونی مانند حدیث یوم الدار و ماحرای غدیر و ... امامت او را قبول و از پذیرش دیگران سر باز زدند

پس نظریه اول و دوم ، دو مرحله از یک واقعیت تاریخی را بیان میکنند که ما در قالب نظریه سوم ان ها را تلفیق نمودیم

در جلسه بعد دیدگاه های نادرست در تاریخ و منشاء پیدایش شیعه را بررسی خواهیم :

به درخواست یکی از عزیزان منابع حدیث یوم الدار را عرض میکنم:

این روایت را احمد بن حنبل در مسند خویش آورده و هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید : رواه أحمد، ورجاله ثقات. 

تاریخ الطبری ج2 ص321 المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310هـ)، (صلة تاریخ الطبری لعریب بن سعد القرطبی، المتوفى: 369هـ)، الناشر: دار التراث - بیروت، الطبعة: الثانیة - 1387 هـ، عدد الأجزاء: 11.


کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ج13 ص114 المؤلف: علاء الدین علی بن حسام الدین ابن قاضی خان القادری الشاذلی الهندی البرهانفوری ثم المدنی فالمکی الشهیر بالمتقی الهندی (المتوفى: 975هـ)، المحقق: بکری حیانی - صفوة السقا، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الطبعة الخامسة، 1401هـ/1981م


أنِیسُ السَّاری فی تخریج وَتحقیق الأحادیث التی ذکرها الحَافظ ابن حَجر العسقلانی فی فَتح البَاری ج7 ص4584 المؤلف: أبو حذیفة، نبیل بن منصور بن یعقوب بن سلطان البصارة الکویتی، المحقق: نبیل بن مَنصور بن یَعقوب البصارة، الناشر: مؤسَّسَة السَّماحة، مؤسَّسَة الریَّان، بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1426 هـ - 2005 م، عدد الأجزاء: 11.


جامع الأحادیث ج31 ص154 المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی (المتوفى: 911هـ)، ضبط نصوصه وخرج أحادیثه: فریق من الباحثین بإشراف د على جمعة (مفتی الدیار المصریة)، طبع على نفقة: د حسن عباس زکى، عدد الأجزاء: 13


تهذیب الآثار وتفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار ج3 ص62 المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310هـ)، المحقق: محمود محمد شاکر، الناشر: مطبعة المدنی - القاهرة، عدد الأجزاء: 1.


المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک ج2 ص 367 المؤلف: جمال الدین أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی (المتوفى: 597هـ)، المحقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م، عدد الأجزاء: 19.


الکامل فی التاریخ ج1 ص661 المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی الجزری، عز الدین ابن الأثیر (المتوفى: 630هـ)، تحقیق: عمر عبد السلام تدمری، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ / 1997م، عدد الأجزاء: 10.


المختصر فی أخبار البشر ج1 ص116 المؤلف: أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی بن محمود بن محمد ابن عمر بن شاهنشاه بن أیوب، الملک المؤید، صاحب حماة (المتوفى: 732هـ)، الناشر: المطبعة الحسینیة المصریة، الطبعة: الأولى، عدد الأجزاء: 4.


أسمى المطالب فی سیرة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنه ج2 ص883 المؤلف: عَلی محمد محمد الصَّلاَّبی، الناشر: مکتبة الصحابة، الشارقة - الإمارات، عام النشر: 1425 هـ - 2004 م، عدد الأجزاء: 2.


مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر ج17 ص311 المؤلف: محمد بن مکرم بن على، أبو الفضل، جمال الدین ابن منظور الانصاری الرویفعى الإفریقى (المتوفى: 711هـ)، المحقق: روحیة النحاس، ریاض عبد الحمید مراد، محمد مطیع، دار النشر: دار الفکر للطباعة والتوزیع والنشر، دمشق - سوریا، الطبعة: الأولى، 1402 هـ - 1984م، عدد الأجزاء: 29.


 الفتح الربانی من فتاوى الإمام الشوکانی ج2 ص973 المؤلف: محمد بن علی بن محمد بن عبد الله الشوکانی الیمنی (المتوفى: 1250هـ)، حققه ورتبه: أبو مصعب «محمد صبحی» بن حسن حلاق، الناشر: مکتبة الجیل الجدید، صنعاء - الیمن، عدد الأجزاء: 12.


تفسیر القرآن العظیم لابن أبی حاتم ج9 ص2827 المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدریس بن المنذر التمیمی، الحنظلی، الرازی ابن أبی حاتم (المتوفى: 327هـ)، المحقق: أسعد محمد الطیب، الناشر: مکتبة نزار مصطفى الباز - المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الثالثة - 1419 هـ


 معالم التنزیل فی تفسیر القرآن = تفسیر البغوی ج3 ص480 المؤلف : محیی السنة ، أبو محمد الحسین بن مسعود بن محمد بن الفراء البغوی الشافعی (المتوفى : 510هـ)، المحقق : عبد الرزاق المهدی، الناشر : دار إحیاء التراث العربی -بیروت، الطبعة : الأولى ، 1420 هـ، عدد الأجزاء :5.


المسند الموضوعی الجامع للکتب العشرة ج8 ص156 المؤلف: صهیب عبد الجبار، عدد الأجزاء: 22، عام النشر: 2013.


مسند الإمام أحمد بن حنبل ج2 ص225 المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفى: 241هـ)، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م


فضائل الصحابة ج2 ص650 المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفى: 241هـ)، المحقق: د. وصی الله محمد عباس، الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403 - 1983، عدد الأجزاء: 2


الأحادیث المختارة ج2 ص131 المؤلف: ضیاء الدین أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد المقدسی (المتوفى: 643هـ)، دراسة وتحقیق: معالی الأستاذ الدکتور عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، الناشر: دار خضر للطباعة والنشر وال

توزیع، بیروت - لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420 هـ - 2000 م، عدد الأجزاء: 13


غایة المقصد فى زوائد المسند ج3 ص312 المؤلف: أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی (المتوفى: 807هـ)، المحقق: خلاف محمود عبد السمیع، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م، عدد الأجزاء: 4


 المسند الجامع ج13 ص410 حققه ورتبه وضبط نصه: محمود محمد خلیل، الناشر: دار الجیل للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، الشرکة المتحدة لتوزیع الصحف والمطبوعات، الکویت، الطبعة: الأولى، 1413 هـ - 1993 م، عدد الأجزاء: 22 (20 جزء ومجلدان فهارس)


التاریخ الکبیر ج6 ص32 المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة البخاری، أبو عبد الله (المتوفى: 256هـ)، الطبعة: دائرة المعارف العثمانیة، حیدر آباد - الدکن، طبع تحت مراقبة: محمد عبد المعید خان، عدد الأجزاء: 8.


الریاض النضرة فی مناقب العشرة ج3 ص125 المؤلف: أبو العباس، أحمد بن عبد الله بن محمد، محب الدین الطبری (المتوفى: 694هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الثانیة، عدد الأجزاء: 4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جملات عرشی از ایت الله بهجت

آنچه در پی می آید گلچینی از رهنمودها و توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله بهجت است که از منابع مختلف انتخاب شده است.


۱) هم جنسی و هم شکلی و اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسانتر می سازد. [در محضر بهجت: ۱/۳۲]


۲) اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.[همان: ۱/۹۷]


۳) ائمه ما (علیهم السلام) دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند. [همان: ۱/۱۸۹]


۴-اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. [همان ۱/۳۰۰]


۵-ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم. [همان]


۶-خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا می شود، و با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به حرام گرفتار می نماید! [همان: ۱/۲۹۸]


۷-وای بر ما اگر در خصوص خوردنیها و نوشیدنیها از حرام اجتناب نکنیم! زیرا همین غذاها است که منشأ علم و ایمان و یا کفر ما می شود! [همان: ۱/۳۳۷]


۸-اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم. [همان: ۱/۳۴۱]


۹-در این مطلب جای شک نیست که اگر انسان بدان موفق باشد، برای او کافی است و تمام مطالب و نتایج ریاضات شاقه و دشوار را دارد! و آن مطلب این است که: انسان خود را در محضر خدا ببیند و خدا را در همه احوال، مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه کارها و احوال خود، ناظر بداند. [همان: ۱/۳۵۴]


۱۰-برای اداره تمام جهان کافی است که انسان، عاقل و مؤمن و متدین باشد. دیانت و عقل، برای اداره کره زمین کفایت می کند [همان:۲/۴۳]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الله اکبر از این عظمت !

الله اکبر از این عظمت !


روزی پیامبر اکرم به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند .

پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :

چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.

امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :

پدر جان به جبرائیل بگوئید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .

و حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.

مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت.

پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .

حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود حضرت زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.

خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .

خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.

در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟

رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».

فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان علی نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« یا رسول الله بعزت و جلالم قسم اگر تا صبح قیامت خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم نوش جانت ، گوارای وجودت». 

 یا علی

 جلاءالعیون علامه مجلیی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جلسه دوم شیعه شناسی اثباتی

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه دوم شیعه اثباتی

موضوع جلسه : تاریخ و منشاء پیدایش شیعه

تاریخ: ۴/۴/۹۴

در جلسه پیش عرض کردیم که منبع اصلی برای ارسال این درسنامه ها ، کتاب درآمدی به شیعه شناسی نوشته اقای علی ربانی گلپایگانی است

در جلسه اول مباحث فصل اول این کتاب یعنی شیعه در لغت و اصطلاح را به محضر دوستان تقدیم کردیم

در این جلسه مباحث فصل دوم ، یعنی تاریخ و منشاء پیدایش شیعه را بررسی خواهیم کرد ،‌ان شا الله تعالی

در رابطه با اینکه منشاء پیدایش شیعه به کجا و چه تاریخی باز میگردد چندین نظر مطرح است: 

۱. پیدایش شیعه در عصر رسالت

۲.پیدایش شیعع پس از رحلت پیامبر اکرم

۳.تلفیق دو دیدگاه فوق

۴.پیدایش شیعه به دست عبد الله بن سبا

۵. پیدایش شیعه در دوران زمامداری امام علی ع

۶.پیدایش شیعه پس از واقعه کربلا

۷.پیدایش شیعه به دست ایرانیان

در این جلسه سعی میکنیم ، سه نظر اول را بررسی کنیم و نظرات بعدی ان شا الله در جلسه بعد تشریح خواهد شد.

۱. پیدایش شیعه در عصر رسالت

بسیاری از اندیشمندان معتقدند که اولین کسی که نهال تشیع را کاشت ، حضرت رسول بود

در احادیث بسیاری از پیامبر مشاهده میکنیم که ایشان گروهی را به عنوان شیعه علی ع ستایش کرده اند

این احادیث گواه ان است که در ان زمان عده ای بودند که رابطه ویژه ای با حضرت علی وصی داشتند و ایشان را الگوی خود میدانستند

در برخی گزارش های تاریخی از برخی صحابه مانند سلمان، ابوذر،مقداد و عمار به عنوان افرادی که در عصر رسول الله به عنوان شیعه شناخته میشدند ، اشاره شده است.

علامه کاشف الغطاء پس از اشارع به احادیث نبوی در مدح و ستایش علی ع و شیعیانش مینویسد : 

مدلول این احادیث این است که گروهی از صحابه پیامبر شیعه ی علی


علیه السلام بوده اند و مقصود از شیعه علی علیه السلام کسانی که


فقط او را دوست می داشتند یا به او عداوت نمیورزیدند نیست، زیرا


محبت فردی نسبت به دیگری، یا عداوت نداشتن نسبت به وی، کافی


در شیعه نامیدن آن فرد نیست، و واژه ی شیعه در فرهنگ عربی به


معنی فقط دوست داشتن نیست بلکه مفاد آن علاوه بر محبت ورزیدن، پیروی کردن است


منبع: اصل الشیعه و اصولها ، ص ۱۲۱ ، ۱۲۲

علامه طباطبایی نیز در مورد تاریخ پیدایش شیعه گفته است:


آغاز پیدایش شیعه را همان زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم باید دانست.وی سپس به برخی از احادیثی که بر امامت علی علیه السلام  و شخصیت ممتاز او در میان صحابه و ارتباط ویژه ی او با پیامبراکرمصلی الله علیه وآله وسلم  دلالت می کند اشاره کرده و یاد آور شده است:

بدیهی است این چنین امتیازات و فضایل اختصاصی دیگر که مورد اتفاق همگان بود و علاقه شدیدی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام داشت طبعاً عده ای از یاران پیغمبر اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم را که شیفتگان فضیلت وحقیقت بودند بر این وا می داشت که علی علیه السلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از او پیروی کنند، چنان که عده ای را بر حسد و کینه آن حضرت وا میداشت  گذشته از همه ی اینها نام شیعه ی علی و شیعه اهل بیت در سخنان پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم بسیار دیده می شود

این دیدگاه نخست ، در صدد بیان این نیست که در عصر رسالت مسئله امامت مورد گفت و گوی مسلمانان بوده و گروهی که امامت علی وصی را برگزیدند شیعه نامیده شدند

بلکه این دیدگاه نخست که در حال بررسی ان هستیم ، در صدد اثبات این مطلب است که در عصر حضرت رسول عده ای علی علیه السلام را به عنوان الگو پذیرفتند و او را باب علم نبی میدانستند و از وی پیروی میکردند و از انها در احادیث نبوی بسیار یاد شده است

این گروه همانها هستند که پس از رحلت حضرت رسول ، از پیروان خاص حضرت به شمار می امدند

در انتهای بررسی نظریه اول ، چند حدیث را بیان میکنم و سپس به سراغ نظریه دوم میرویم

جلال الدین سیوطی از جابربن عبدالله انصاری و عبدالله بن عباس روایت کرده است که پیامبر اکرم ص درتفسیر آیه ی ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّۀ . به حضرت علی ع اشاره کرد و فرمود: او و شیعیانش در روز قیامت رستگار خواهند بود

ابن اثیر از پیامبر اکرم ص روایت کرده است که خطاب به علی ع فرمود :  ستقدم علی الله انت وشیعتک راضین مرضیین ... 


تو و شیعیانت روز قیامت با رضایت و خشنودی بر خداوند وارد میشوید...

شبلنجی نیز نظیر این روایت را در کتاب نورالابصار نقل کرده است

سیوطی در حدیثی دیگر از علی ع روایت کرده است که پیامبر اکرم ص به علی ع فرمود: مقصود از آیه ی ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّۀ تو و شیعیان تو است وعده گاه من و شما حوض کوثر است، آن گاه که امت ها را برای حساب می آورند، شما شادمان و سرافراز خواهید بود 

ابن حجر در کتاب صواعق از امّ سلمه روایت کرده است که گفت: پیامبر اکرم ص نزد من بود، فاطمه زهرا س و پس از اوعلی علیه السلام بر پیامبر وارد شدند، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم) خطاب به علی (علیه السلام فرمود:یا علی انت و اصحابک فی الجنۀ و شیعتک فی الجنۀ تو و اصحاب و شیعیانت در بهشت خواهید بود

خطیب خوارزمی در کتاب المناقب از علی ابن ابیطالب علیه السلام روایت کرده که فرمود: آن گاه که پیامبرص در معراج وارد بهشت شد، درختی را دید که به زینت های مختلف آذین بندی شده بود. پیامبرص از جبرئیل پرسید: این درخت از چه کسی است؟ جبرئیل گفت: از پسر عمویت علی بن ابیطالب علیه السلام است، هرگاه خداوندبهشتیان را وارد بهشت کند،شیعیان علی را نزد این درخت می آورند و از زینت های آن بهره مند می شوند، آن گاه منادی اعلان می کند که این افراد شیعیان علی بن ابیطالب اند که در دنیا بر اذیت ها صبر کردند، و اینک

این موهبت ها به آنان عطا شده است.

و، در جای دیگر از جابر روایت کرده که گفت: ما نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بودیم در این هنگام علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شد، پیامبر خطاب به ما فرمود: أتاکم اخی برادرم آمد سپس روی به کعبه نمود و فرمود: سوگند به خداوند ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامۀ علی و شیعیان او در روز قیامت رستگارانند

چند حدیث دیگر نیز در کتب اهل سنّت در این باره روایت شده است که به خاطر طولانی نشدن کلام از ذکر آن خودداری شد.

دوستان توجه دارند که سعی کردیم احادیث را از منابع اهل سنت بیاوریم

برای بررسی احادیث فوق ،‌به ترتیب به ادرس های زیر مراجعه شود : 


    الدر المنثور 8/538


    النهایه 4 / 106


   نور الابصار ص 159


      الدر المنثور8 / 538


    الصواعق المحرقه ص 161


  المناقب فصل 6 ح 52 .


  المناقب فصل 9 ص 111 ح 120

حالا میرویم سراغ نظریه دومی که در رابطه با منشاء پیدایش شیعه مطرح شده است: 

۲.پیدایش شیعه پس از رحلت پیامبر اکرم ص

نظریه ی دوم این است که اختلاف در مورد خلافت و امامت منشأ ظهور شیعه و سنّی شد، و گروهی به عنوان شیعه از خلافت وامامت علی علیه السلام طرفداری می کردند، در مقابل گروه دیگر ابوبکر را به عنوان خلیفه ی بلافصل پیامبر برگزیدند. بنابراین، ظهور مذهب شیعه نیز به این تاریخ باز می گردد. 

با بررسی داستان سقیفه میبینیم که در ذن دو دیدگاه مطرح شد

عده ای از انصار، سعد بن عبادن و گروهی از مهاجرین انصار را برگزیدند که ماجرا سر انجام به نفع گروه دوم تمام شد

از سوی دیگر بنی هاشم و عده ای از مهاجرین و انصار، به امات علی باور داشتند و این گروه شیعه نامیده شدند و‌شیعه از اینجا مطرح شد

خب این هم نظریه دوم بود که به محضرتان تقدیم شد

حالا برویم سراغ نظریه سوم که تلفیقی است از این دو نظریه

۳. تلفیق دو دیدگاه نخست

روشن است که این دو دیدگاه با یکدیگر تنافی نداشته، و هریک درجای خود صحیح است.

برخی از محققان نیز به این نکته توجه نموده و دو مطلب مزبور را به عنوان دو جنبه یا دو مرحله از یک نظریه دانسته اند. علامه سید محسن امین نخست به تبیین وجود تفکر و عقیده ی شیعی در عصر پیامبر اکرم  صلی الله علیه وآله وسلم  و نامیده شدن عده ای ازمسلمانان به نام شیعه پرداخته و آن گاه ظهور تشیع را در جریان بحث و گفت و گوی مسلمانان در مورد مسأله ی خلافت یادآورشده و چنین گفته است:


در بحث قبل دانستی که در زمان پیامبر گروهی از مسلمانان شیعه ی علی علیه السلام به شمار می آمدند، آن گاه در جریاناختلاف در مسأله ی امامت با زیر پاگذاشتن سفارشات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، انصار به مهاجران گفتند: از هر یک از ماو شما رهبری برگزیده شود، و مهاجران به دلیل این که از قوم و عشیره ی پیامبرند، و امامت باید در قریش باشد، جلو افتادند وابوبکر را خلیفه پیامبر دانستند امّا گروهی از بنی هاشم و مهاجران و انصار طبق دستور رسول خدا  صلی الله علیه وآله وسلم امامت علی علیه السلام را برگزیدند، آنان همان شیعیان بودند.

هاشم معروف الحسنی نیز در این باره مینویسد : 

تشیع به عنوان فربه ای از مسلمانان قبل از درگذشت پیامبر وجود نداشت، ولی بنیاد عقیده شیعه در امامت یعنی وجود نص در باب امامت و این که پیامبر علی را به عنوان خلیفه خود تعیین کرده است ، با ظهور اسلام مطرح گردیده است

از دیگر طرفداران این نظریه، متفکر شهید ، ایت الله صدر است

ایشان بین تشیع و شیعه فرق قائل شدند و میگویند ،‌تشیع در عصر رسالت به دست رسول اکرم بنیان نهاده شده است

تشیع یعنی پیامبر برای پس از خود جانشین تعیین کرده است و ان شخص علی ابن ابیطالب است

ایشان برای این نظر خودشان شواهدی می اورند که از بیانش صرف نظر میکنیم

تا اینجا سه دیدگاه درباره پیدایش شیعه بیان شد ، ارزیابی این سه دیدگاه باشد برای جلسه بعد

ان شا الله پس از ارزیابی این سه دیدگاه ، نظریات باطلی که در این رابطه وجود دارد یعنی موارد زیر را بررسی خواهیم کرد


۴.پیدایش شیعه به دست عبد الله بن سبا

۵. پیدایش شیعه در دوران زمامداری امام علی ع

۶.پیدایش شیعه پس از واقعه کربلا

۷.پیدایش شیعه به دست ایرانیان

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جلسه اول شیعه شناسی اثباتی

بسم الله الرحمن الرحیم


جلسه اول شیعه شناسی اثباتی 


موضوع جلسه : شیعه در لغت و شیعه در اصطلاح

در قاموس های عربی ، واژه شبعه به پیروان و یاران و ذفراد هماهنگ در امری معنا شده است

در لسان العرب امده است : شیعه گروهی اند که بر امری احتماع می کنند، نر گروهی که بر امری اجتماع کنند شیعه اند 

ابن اثیر در النهایه مینویسد : اصل شیعه، مشایعت، یعنی پیروی از دیگری است.

عمده مطالبی که در فرهنگ های لغت در رابطه با شیعه ذکر شده است ، همین مطالب فوق است که با فرق های جزئی بیان شده است

در معنای لغوی شیعه سه مطلب لحاظ شده است: 

۱) پیروی

۲)یاری

۳)هماهنگی

دوستان توجه کنند در قران هر جا که لفظ شیعه و مشتقات ان ( شیع و اشیاع) امده است ، عمدتا در معنای لغوی استعمال شده است، هر چند کلام خدا بطون بسیاری دارد.

در سوره قصص ، ایه ۱۵ میبینیم که خداوند متعال ان فرد بنی اسرائیلی که با ان قبطی درگیر شد را شیعه موسی معرفی میفرماید

...هذا من شیعته و هذا من عدوه...

در مورد حضرت ابراهیم نیز درقران امده است : و ان من شیعته لابراهیم ( یکی از شیعیان نوح ابراهیم بود)

در ایه فوق منظور این است که روش ابراهیم خلیل در توحید و عدل و پیروی از خق ، همان روش حضرت نوح بود

و تقدم و تاخر زمانی در شیعه بودن یا نبودن دخلی ندارد

درقران کریم می بینیم که گاهی پیشینیان ، شیعیان پسینیان معرفی می شوند

برای مثال مراجعه شود به سوره سبا ، ایه ۵۴

در ایه فوق از کافران امت های گذشته به عنوان اشیاع کافران عصر رسالت یاد شده است 

که منظور از شیعه در اینجا همان هماهنگی و همانندی است

حالا برویم سراغ شیعه در اصطلاح: 

کلمه شیعه در اصطلاح حد اقل سه معنا دارد که به نحو اجمال عرض می کنم

اول : اعتقاد به امیر المومنین به عنوان نخستین جانشین پیامبر اکرم

شیخ مفید در این رابطه میفرماید : واژه شیعه گاهی با الف و لام تعریف ( الشیعه) و گاهی بدون ان به کار می رود. هر گاه بدون الف و لام تعریف به کار رود ، معنای گسترده ای دارد مانند شیعه بنی امیه، شیعه بنی عباس و ...

ولی هرگاه با الف و لام تعریف بیاید ، معنای ان کسانی است که امیر المومنین را ولی امر مسلمین می دانند

دقت کنید کلمه اسلام هم همین طور است.

کلمه اسلام در لغت یهود و نصاری را هم شامل می شود، زیرا انان در ظاهر تسلیم موسی و عیسی علیهم السلام بودند

ولی در اصطلاح تنها به ایین پیامبر اکرم اختصاص دارد

ابوالحسن اشعری میگوید : بدان جهت انان را شیعه نامیدند که از علی پیروی کردند و او را بر سایر صحابه پیامبر مقدم داشتند

برویم سراغ معنای اصطلاحی دوم

دوم: یکی دیگر از معانی اصطلاحی شیعه ، کسانی اند که قائل به برتر بودن امام علی بر صحابع و خلفای سه گانه پیش از ایشان بودند هر چند به امامت بی درنگ ایشان باور نداشته باشند

گاهی نیز به کسانی که امام علی را بر عثمان برتر می دانستند شیعه اطلاق میشود

قاضی عبد الجبار در المغنی فی ابواب التوحید و العدل و الامه مینویسد : 

واصل بن عطا به افضلیت علی ع بر عثمان معتقد بود بدین جهت وی را به تشیع نسبت دادند، زیرا در زمان وی شیعه به کسی گفته می شد علی ، را افضل از عثمان می دانست

نتیجه انکه در این اصطلاح ، اعتقاد به برتر بودن حضرت امیر رکن و اساس است، حال یا برتری بر همه صحابه و خلفا ، یا تنها بر عثمان.

دوستان دقت کنند گروهی از زیدیه بر اساس این تعریف شیعه شمرده شدند با اینکه قائل به خلافت بی درنگ ایشان پس از حضرت رسول نبودند ، اما ایشان را از دیگر صحابه برتر می دانستند

سوم : معنای سوم اصطلاحی شیعه انی است که هر کس اظهار محبت و مودت نسبت به اهل بیت پیامبر داشته باشد شیعه است

هر چند مودت و محبت اهل بیت را همه امت اسلامی جز ناصبی ها دارند

اما گاهی در طول تاریخ ، ان دسته از افراد که این مودت و محبت را اظهار کردند شیعه نامیده شدند

امام شافعی در ابیاتی مینویسد : 

اذا فی مجلسی نذکر علیا یقال

و سبطیه و فاطمة الزکیه

تجاوزوا یا قوم هذا

فهذا من حدیث الرافضیه

برئت الی المهیمن من اناس

یرون الرفض حب الفاطمیه

و ایشان در جای دیگر میگوید : 

ان کان رفضا حب ال محمد

فلیشهد الثقلان انی رافضی

منبع این اشعار : دیوان الامام الشافعی ، ص ۵۶

منبع بیت دوم : 

همان ، صفحه ۵۵

در جلسه بعد در رابطه با منشاء اصطلاح شیعه و اصطلاح رافضیه عرایضی تقذیم خواهد شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اوصاف امام زمان

1- مهدی (عج) از خاندان و ذریه پیغمبر(ص) است.«طبق 389 حدیث»


2- همنام و هم کنیه پیغمبر(ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است. «طبق 48 حدیث»


3- در صفت شمائل و قیافه آن حضرت. «21 حدیث»


4- از فرزندان امیر المؤمنین(ع)  است. «طبق 214 حدیث»


5- از فرزاندان حضرت فاظمه زهرا(س) است. «طبق 192 حدیث»


6-از فرزاندان حسن و حسین(ع) است. «طبق 107 حدیث»


7- از فرزندان حسین(ع) است. «طبق 185 حدیث»


8- نهمین از فرزندان حسین (ع) است.«طبق 148 حدیث»


9- از فرزندان زین العابدین(ع) است. «طبق 185 حدیث»


10-هفتمین از فرزندان حضرت باقر(ع) است. «طبق 103 حدیث»


11- ششمین از فرزندان حضرت صادق(ع) است. «طبق 99 حدیث»


12- پنجمین از فرزندان موسی بن جعفر(ع)  است. «طبق 98 حدیث»


13- چهارمین از فرزندان حضرت رضا(ع) است. «طبق 95 حدیث »


14- سومین از فرزندان امام محمد تقی(ع) است. «طبق 60 حدیث»


15- جانشین امام علی نقی و پسر امام حسن عسکری(ع) است. «طبق 146 حدیث»


16- اسم پدرش حسن(ع) است. «طبق 147 حدیث»


17- مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است. «طبق 9 حدیث»


18- دوازدهمین امام و خاتم ائمه است. «طبق 136 حدیث»


19- دارای دو غیبت است (صغری و کبری). «طبق 10 حدیث»


20- غیبتش از بس طولانی خواهد شد که مردم ضعیف الایمان و کم معرفت، گرفتار شک و تردید می شوند . «طبق 91 حدیث»


21-بسیار طویل العمر است. «طبق 318 حدیث»


22-زمین را پر از عدل و داد کند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد. «طبق 123 حدیث» مشخصات و اوصاف حضرت مهدی (عج)


23- مرور روزگار او را پیر نسازد و به سیمای جوانان باشد. «طبق 8 حدیث»


24- ولادتش پنهان باشد. «طبق 14 حدیث»


25- دشمنان خدا را می کشد و زمین را از شرک و ظلم و ستم و حکومت دیکتاتوران پاک و به تأویل جهاد کند. «طبق 19 حدیث»


26- دین خدا را آشکار و اسلام را در تمام روی زمین گسترش دهد و فرمانروای روی زمین گردد و زمین را خدا به او زنده سازد. «طبق 47 حدیث»


27-مردم را به هدایت و قرآن و سنت برگرداند. «طبق 15 حدیث»


28-دارای سنتهایی از انبیاء است که از آن جمله غیبت است. «طبق 23 حدیث»


29-با شمشیر قیام کند. «طبق احادیث بسیار»


30-روش او روش پیغمبر(ص) باشد. «طبق 30 حدیث»


31-ظاهر نشود مگر بعد از آنکه مردم در امتحانات و آزمایشهای سخت واقع شوند. «طبق 24 حدیث»


32-عیسی نازل شود و در نماز به آن حضرت اقتدا نماید. «طبق 25 حدیث»


33- پیش از ظهورش بدعتها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور، زنا، ربا، میگساری، قمار، رشوه، ترک امر به معروف و نهی از منکر و معاصی دیگر رایج شود، زنان مکشفه و در کارهای مردان شرکت کنند، طلاق بسیار و مجالس لهو و لعب و غنا و آوازهای مطرب علنی گردد. «طبق 37 حدیث»


34- هنگام ظهورش منادی آسمانی به نام او و پدرش ندا کند که همه آن را بشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام کند. «طبق 27 حدیث»


35- پیش از ظهورش نرخها بالا رود و بیماریها زیاد شود و قحطی ظاهر و جنگهای بزرگ برپا شود و خلق بسیار از میان بروند. «طبق 23 حدیث»


36- پیش از ظهورش «نفس زکیه» و «یمانی» کشته شوند و در «بیدا» (که مکانی بین مکه و مدینه است» خسفی واقع شود و دجال و سفیانی خروج کنند و صاحب الزمان علیه السلام - آنها را بکشد. «طبق احادیث باب 6 و 7 از فصل 6 و باب 9 و 10 از فصل 7»


37- برکات آسمان و زمین بعد از ظهورش ظاهر شود و زمین معمور و آباد گردد و غیر خدا پرستش نشود و کارها آسان و خردها تکامل یابد. «طبق احادیث باب 2 و 3 و 4 و 11 و 12 از فصل 7»


38- سیصد و سیزده نفر اصحاب او در یک ساعت به محضرش حاضر شوند. «طبق 25 حدیث»


39- ولادت و مشروح تفصیلات و تاریخ آن و بعضی از احوال مادر جلیله آن حضرت. «طبق 214 حدیث»


40- شرح بعضی از معجزات او در زمان حیات پدر بزرگوارش و در غیب صغری و غیب کبری و نام جمع کثیری از کسانی که مشرف به نعمت دیدار و لقای آن حجت اند. «طبق باب 2و 3 از فصل 3 و باب 1 و 2 از فصل 4 و باب 1 و 2 از فصل 5»

صفت های مشترک پیامبر(ص) و امام زمان (عج) را میدانید؟

شباهت‌های امام زمان(عج) به پیامبر اکرم(ص) بسیار است. و در آیینه روایات و زیارات بارها این ویژگی ها مورد توجه قرار گرفته است. رحمت، خاتمیّت، امنیت بخشی و . . .


در روایات بسیاری به اوصاف مشترک و شباهت‌های امام زمان(عج) به پیامبر اکرم(ص) اشاره شده است. ما در این نوشتار به بعضی از این ویژگی‌ها اشاره می‌نماییم:

رحمت:

خداوند متعال وجود نازنین پیامبر اکرم (ص) را رحمتی برای عالمیان می‌داند؛ (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ)؛[1] و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. امام زمان(عج) نیز به این صفت زیبنده‌اند:"السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَة"؛[2] سلام بر تو ای پرچم برافراشته ... و رحمت گستردة الهی.



حجت الهی:

در رابطه با پیامیر چنین خطاب آمده که: "السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین"سلام برتو ای حجت خدا بر اولین انسان ها تاآخرین آن ها؛[3] امام زمان (عج) نیز با لقب حجة الله مورد خطاب قرار گرفته‌اند: "السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّه".[4]



نور خدایی:

پیامبر(ص) نور خدایی است: "السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یُسْتَضَاءُ بِه‏"[5] سلام بر تو، ای نور روشنایی بخش خداوند.[6] در زیارت روز جمعه نیز خطاب به امام زمان(عج)این گونه آمده است: "السَّلَامُ عَلَیْکَ یا نُورَاللهِ الّذِی یَهْتَدی بِه المُهْتَدُون"؛ سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت جویان به وسیله او هدایت می‌شوند.



دعوت کننده به سوی خداوند متعال:

خداوند در قرآن خطاب به رسول مکرمش می‌فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً)؛[7] ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده، و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی روشنی بخش قرار دادیم.

در مورد امام عصر(عج) نیز آمده است: "السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّه"؛[8] سلام بر تو ای دعوت کننده خلق به سوی خدا.


 


خاتمیّت (حُسن ختام):

(ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً)؛[9] محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی رسول خدا و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.امام مهدی(ع) نیز در معرفی خود می‌فرمایند: "أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِی یَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَ شِیعَتِی"؛[10] من آخرین از جانشینان پیامبر هستم و بواسطة من خداوند بلا را از اهل و شیعیانم برمی‌دارد.



امنیت بخشی:

با وجود رسول خدا امت او در امنیت بودند: (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ)؛[11] (ای پیامبر!) تا تو در میان آن‌ها هستی، خداوند آن‌ها را مجازات نخواهد کرد.

امام زمان(عج)نیز در وصف وجودی خویش می‌فرمایند: "إِنِّی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ"؛[12] به درستی که من امنیت بخش اهل زمین هستم، همانگونه که ستارگان امنیت بخش اهل آسمانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ازدواج با اهل سنت

ازدواج شیعه و سنی


سوال1: ازدواج شیعه با اهل سنت در موارد ذیل چه حکمی دارد؟ الف) ازدواج زن شیعه با مرد سنی ب) ازدواج مرد شیعه با زن سنی


امام خمینی(ره):


الف) مکروه است و احتیاط مستحب ترک ازدواج است.


ب) نکاح مرد شیعه با زن سنی غیر ناصبی جایز است.


 آیة الله بهجت(ره):


الف) جایز نیست.


ب) ازدواج مرد شیعه با زن سنی اشکال ندارد و بهتر است سعی در شیعه شدن او بینجامد. 


آیة الله تبریزی:


الف) ازدواج مزبور به جهت اینکه مورد خوف گمراهی نسبت به خود زن یا فرزندان وی می باشد جایز نیست والله العالم.


ب) ازدواج مرد شیعه با زن سنی جایز است مگر خوف گمراهی باشد. 


آیة الله خامنه ای:


الف) اگر خوف انحراف از مذهب نباشد مانعی ندارد.


ب) مانع ندارد. 


آیة الله سیستانی:


الف) اگر بیم انحراف و گمراهی باشد، جایز نیست.


ب) ازدواج مومن (شیعه) با زن سنی غیر ناصبی جایز است مگر خوف گمراهی رود که حرام است. 


آیة الله صافی گلپایگانی:


الف) بنابر قول مشهور جائز نیست. واله العالم


ب) اشکالی در جواز ازدواج مرد شیعه با زن سنی غیر ناصی نیست. 


آیة الله فاضل لنکرانی(ره):


الف) فی نفسه اشکالی ندارد ولی برای حفظ عقائد زن مناسب است حتی الامکان با مرد شیعه ازدواج کند. بهتر است با مرد سنی ازدواج نکند.


آیة الله گلپایگانی(ره):


الف) ازدواج زن شیعه با مرد سنی غیر ناصی مکروه است پس احتیاط مستحب ترک ازدواج است.


ب) اشکالی در جواز ازدواج مرد شیعه با زن سنی غیر ناصبی نیست. 


آیة الله مکارم شیرازی:


الف) اشکال دارد 


آیة الله نوری همدانی:


الف) پس از سلام. اگر مطمئن است که هویّت مذهبی خود را حفظ می کند، اشکال ندارد.


ب) اگر مطمئن است هویت مذهبی خود را حفظ می کند جایز است. 


آیة الله وحید خراسانی:


الف) برای زن شیعه جایز است که با مرد سنی ازدواج کند، البته کراهت دارد بلکه بنابر احتیاط مستحب ترک کند مگر زمانی که بترسد از گمراهی پس در این صورت حرام است.


ب) برای مرد شعیه جایز است ازدواج با زن سنی، مگر از گمراهی بترسد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حکومت های پیش از قیام امام زمان

سلام استاد یه سوال داشتم اینکه ی روایت هست در مورد اینکه هر حکومتی قبل از حکومت امام زمان عج بر باطل است این جوابش چی میشه؟ممنونم

شبهه فوق یکی از اصلی ترین شبهات و‌سوالات انجمن حجتیه می باشد

مایلم ابتدا از زبان مقام معظم رهبری پاسخ دهم

مقام معظم رهبری


بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه هاى شیراز  14/02/1387


بعضى‌ها خیلى از چیزها را نمیفهمیدند. مبارزه میکردیم؛ بعضى‌ها به استناد روایاتى که هر پرچمى که قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدى (ارواحنا فداه) برافراشته شود، در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. میگفتند آقا شما قبل از مبارزه‌ى حضرت صاحب‌الزمان (عجل الله فرجه) میخواهید مبارزه شروع کنید؟ خوب، این پرچم مبارزه را که بلند میکنید، در آتش است. معناى حدیث را نمیفهمیدند.


 یک عده‌اى از صدر اسلام، از زمان ائمه (علیهم‌السلام) که شنیده بودند مهدى ظهور خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، ادعاى مهدى‌گرى میکردند؛ بعضى بر خودشان هم امر مشتبه بود. بعد نیست بدانید هم در بنى‌امیه ادعاى مهدویت بود، هم در بنى‌عباس بود، هم در افراد دیگرى که چه در زمان بنى‌عباس و چه در زمانهاى بعد تا امروز وجود داشتند، ادعاى مهدویت وجود داشت. بله، این پرچم مهدویت را کسى بلند کند، در آتش است. این معنایش این نیست که مردم با ظلم مبارزه نکنند، مردم براى تشکیل جامعه‌ى الهى و جامعه‌ى اسلامى و علوى مبارزه و قیام نکنند.


 این، بد فهمیدن دین است.

در تایید و تکمیل فرمایش مقام معظم رهبری پاسخ ایت الله جوادی را هم ارسال میکنم

آیت الله جوادی آملی


شکست هر خیزشی  قبل از قیام قائم عج ؟!


امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « ما خرج و و لایخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احد لیدفع ظلما او ینعش حقّاً الّا اصطلمته البلیة و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا »

کسی از ما اهل بیت برای دفع ظلمی یا گرفتن حقی قبل از قیام قائم ما ، قیام نکرده و نمی کند ، مگر به مصیبت و بلیّه دچار می شود و قیامش سبب ازدیاد کراهت و رنج ما و شیعیان ما می شود .


از این روایت و روایات مشابه برمی آید که اگر کسی پیش از قیام قائم بپاخیزد و داعیه امامت داشته باشد و مردم را به خود بخواند ، یا گرچه داعیه امامت ندارد و مردم را به خویش نمی خواند اما شرایط قیامش آماده نباشد ، محکوم به شکست است ؛ اما آن که مردم را به امام معصوم عصر خویش بخواند –خواه آن مجاهد، خود امام معصوم باشد همچون سیدالشهدا(علیه السلام) و خواه نباشد- و از سوی دیگر براساس حضورالحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر شرایط قیامش فراهم باشد ، حتی اگر چون سیدالشهدا (علیه السلام) به شهادت برسد ، دین با قیام و اقدام او رشد یافته و پیشرفت می کند ، چراکه شهادت با ضرورت قیام و پیروزی مجاهدان در راه خدا منافات ندارد .


چنانچه روایاتی یافت شود که مطلقا هر قیامی را محکوم به شکست و ناروا بدانند، بدلیل مخالفت با خطوط اصلی معارف قرآن و سنت قطعی معصومان(علیهم السلام) مورد پذیرش نیست، زیرا آیات و روایات فراوانی در اقامه امربه معروف و نهی از منکر، جهاد فی سبیل الله، اقامه حدود الهی و احیای کلمة الله که منحصر در زمان و مکان خاصی هم نیستند نشان می دهد جلوگیری از احیای دین در شرایط مهیا و گاه ضرورت، سخنی ناروا و زعمی آفل است.


فتوا به حرمت وجود حکومتی دینی در عصر غیبت، فتوا به حاکمیت قوانین غیرالهی و حکومت افراد ناشایست بر امت اسلامی است که قطعا مرضی خدا و رسول گرامی اش نبوده و نخواهد بود.


انقلاب و حکومتی چون انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، خیزشی مبارک است که نه رهبران آن مردم را به خویش می خوانند و نه شرایط و قیام و اقدام و برپایی حکومت دینی برایشان مهیا نبود، درنتیجه این خیزش مقدس به برپایی حکومتی انجامید که معادلات سیاسی جهان را به هم ریخت و سرلوحه حرکت بسیاری از مسلمانان و سایر انسان های استثمار شده قرار گرفت. این انقلاب مردم را به امامت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می خواند و امام و مأموم آن همصدا می گویند که ما امت ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم و آن حضرت،امام ماست. هر کوششی در این کشور به یمن امامت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و این امت بی صبرانه ظهور مبارک او و تسلیم پرچم نظام اسلامی به دست باکفایت ایشان را انتظار می کشند

 آیة الله  شیخ لطف الله صافی گلپایگانی 


قیامی که دعوت به عمل به اسلام باشد ، هیچ وقت باطل نیست . والله العالم

حضرت آیة الله العظمی شیخ جعفر سبحانی (دام ظله) :


مراد از « رایة » یاد شده این است که قیام کننده برای خود دعوت کند اما اگر قیام برای احیاء امر اهل بیت علیهم السلام باشد این روایت شامل آن نیست بلکه این نوع قیام جزء امر به معروف و نهی از منکر است .

والله العالم 

پاسخ علامه طهرانی

پاسخ از ظهور روایاتى که هر گونه قیام را قبل از ظهور حضرت قائم محکوم مى‌کند‌


أفرادى که مى‌گویند در زمان غیبت إنسان نباید به هیچ وجه من الوجوه قیامى و إقدامى کند به چند روایت تمسّک مى‌کنند:


أوّل روایتى است که کلینى در «روضة کافى» عن محمّد بن یحیى، عن أحمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن حَمّاد بن عیسى، عن الحسین بن المختار، عن أبى بصیر، عن أبى عبد الله علیه السّلام روایت مى‌کند که:


قَالَ: کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَآئِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ‌


سلسلۀ سند را به حضرت صادق علیه السّلام مى‌رساند که آن حضرت فرمود:


«هر پرچمى که قبل از قیام قائم برافراشته گردد، صاحب آن پرچم طاغوت است؛ و مردم او را عبادت مى‌کنند و دست از عبادت پروردگار عزّ و جلّ برداشته، او را معبود خود قرار مى‌دهند.» یعنى آن صاحب پرچم، طاغوت است و در مسیر غیر پروردگار حرکت مى‌کند؛ و خود را معبود مردم قرار داده است و أفرادى که به او مى‌گروند عابد او هستند و عبادتشان هم در غیر راه خدا قرار دارد.


و این رایت هم اختصاص به یک رایت ندارد‌

(کُلُّ رَایَةٍ)

هر پرچمى برافراشته گردد (کُلّ اضافه به رایة شده است، رایت هم نکره است و إفادۀ عموم مى‌کند). بنابراین، این حکم تا قبل از قیام قائم إدامه دارد. این است مفاد این روایت.


حال از سند که بگذریم آیا خود این متن قابل قبول است، یا اینکه منظور خاصّى را در بر دارد؟ از قرینۀ‌


قَبْلَ قِیَامِ الْقَآئِمْ‌


مى توان استفاده کرد که آن رایتى که برداشته شود، نه هر رایتى است که در راه قائم و در مسیر دین و در مسیر قرآن و در مسیر ولایت و در مسیر رضایت خود حضرت قائم برافراشته گردد؛ بلکه آن رایتى است که در مقابل رایت قائم است.


چون قائم علیه السّلام فقط یک قیام دارد و آن قیام بحقّ است؛ و آن قیام وقتى تحقّق پیدا میکند که به موقع انجام شود و بجاى خود و به منصّۀ خود نشسته باشد. و هر کسى قبل از قیام قائم رایتى را- و لو بنام دین- برافرازد، اگر در غیر مسیر حضرت قائم باشد بعنوان خودپسندى و شخصیّت طلبى و یا‌ لا أقلّ بعنوان خود محورى تحقّق خواهد یافت؛ و ولایتى را که به خود نسبت مى‌دهد در مقابل ولایت قائم علیه السّلام است نه مندکّ و فانى در ولایت و قیام قائم، و نه در مسیر و ممشاى آن حضرت.


پس هر رایتى که در مقابل قیام قائم باشد‌ فَصَاحِبُها طَاغُوتٌ‌


. چون قیام قائم إنسان را با از بین رفتن شخصیّت و استکبار و خودمنشى که در أفراد موجود است بسوى پروردگار حرکت مى‌دهد؛ و این رایت أفراد را بسوى خود دعوت مى‌کند و هر جائى که محورى و مرکزى از شخصیّت طلبى باشد، آن طاغوت است و‌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ.


مجلسى در «مرآت العقول» این روایت را موثّق دانسته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حکم استفاده از پمپ اب

آیا استفاده از پمپ های آب در منازل چند طبقه برای افزایش فشار آب اشکالی دارد؟


پاسخ اجمالی


 تا کنون پاسخ های زیر از دفاتر مراجع دریافت گردید:


 


دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):


اگر برخلاف قوانین و مقررات باشد، نصب و استفاده از پمپ فشار جایز نیست، و وضو و غسل با آبى که به وسیله پمپ به دست مى‏آید، محل اشکال است.


 


دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):


اگر بر خلاف قانون نباشد، اشکالی ندارد.


 


دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مدظله العالی):


طبق قانون عمل شود.

سوال از ایت الله مکارم


 در شرایط حاضر در اغلب ساختمان ها از نوعی پمپ استفاده می شود که نحوه ی کار آن ها به این صورت است که در زمان کمبود فشار آب شهر به داخل یک مخزن کوچک تحت فشار رانده می شود و سپس ورودی قطع و همین آب جریان می یابد. با عنایت به این که در هر لحظه نمی دانیم که آیا پمپ در حال آب گیری و طبعاً آب جاری است و یا قطع شده و آب قلیل می باشد، حکم چیست؟


پاسخ معظم له؛


اصل نصب پمپ به این صورت اشکال دارد و تنها به این صورت جایز است که آب بدون فشار وارد مخزنی شود و بعد از آن با فشار پمپ به بالا فرستاده شود و مطابق آنچه نوشته اید این آب حکم آب قلیل پیدا می کند مگر اینکه به محض باز کردن شیر آب در ساختمان ، شیر اتصال مخزن با آب شهر باز شود و به آب لوله کشی شهر اتصال پیدا کند.

آبی که به پمپ وصل است و بدون اجازه سازمان آب بوده و خلاف مقررات هم است و از طرفی پول کل آب را پرداخت میکنیم ولی چون فشار اب کمه حق دیگران ضایع می شود درصورت غصبی بودن آب باید نماز های گذشته را تکرار کنم 


 آیت الله خامنه ای :‌ اگر مخالف قوانین و مقررات باشد نصب و استفاده از پمپ فشار جایز نیست و وضو و غسل با آبى که به وسیله پمپ به دست مى‏‌آید محل اشکال است و وضو صحیح نمى‌باشد ولى نسبت به گذشته که علم به حکم نداشته‌اید، وضو محکوم به صحت است.


آیت الله مکارم شیراری: نمازهای شما صحیح است ولی مرتکب کار خلافی شده اید و تخلف از قوانین و مقررات حکومت اسلامی جایز نیست.


آیت الله وحید خراسانی    :در فرض سوال بنابراحتیاط واجب جایز نیست و احتیاطا نمازهایی که با وضوی گرفته شده با این آب خوانده شده قضاء گردد.


آیت الله فاضل لنکرانی : در فرض سؤال استفاده از پمپ فشار آب بدون اجازه اداره آب جایز نیست و وضو و غسل با آن محل اشکال است.


نسبت به گذشته اگر حکم را نمیدنستید وضو و غسل شما صحیح است و از حالا به بعد احتیاط کنید.

البته می توانید منبع آب در منزل بگذارید که آب از لوله عمومی به صورت طبیعی وارد منبع شود و پمب آب را در منبع بگذارید که از منبع آب را به لوله ها با فشار برساند و از لوله اصلی آب را نکشد اشکال ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روایات باب طینت

در روایات اسلامی بابی وجود دارد که به نام روایات طینت شهرت یافته است

بحث طینت بحث دشواری است ، اما تا حدی واردش خواهم شد 

 سؤالی که با مطالعه این روایات  ایجاد می‌شود این است که طینت یعنی چه؟ طینت انسان‌ها بر چه اساسی خلق شده است؟ و آیا تفاوت طینت‌ها جبر نیست؟ و این تفاوت چگونه با اختیار سازگار است؟

طینت از ماده طین، به معنای گل، مشتق شده است. طینت بر وزن فِعله است که در صرف عربی، برای بیان حالت و نوع کار یا صفتی به کار می‌رود، مانند واژه فطرت که دلالت بر نوع خاصی از خلقت دارد.دوستان میتوانند به این منبع مراجعه کنند (مجمع البحرین، ج 3، ص 438)

در اصطلاح دینی، به حقیقت، خمیره، سرشت و طبع خلقت انسان، طینت گفته می‌شود.

در بین نظر علما ، نظر علامه طباطبابی از نظر حقیر بهترین نظر امد که  برای دوستان عرض میکنم

علامه طباطبایی(ره) می‌فرماید: روایات طینت به چند گروه تقسیم می‌شود:

گروه اول: احادیثی است که اجمالاً دلالت دارند خداوند متعال انسان‌ها را در هنگام آفرینش، به دو گونه آفریده است؛ گروهی سعادتمند و گروهی شقاوتمند. تفسیر این روایات روشن است.

این روایات دلالت دارند که اجمالاً نوع انسان به قضای الهی بر دو گونه است: سعید و شقی. اما این که چه کسانی سعید و چه کسانی شقی‌اند، به اختیار خود آنان است. برخی به حسن اختیار خود، راه هدایت و سعادت را طی کرده و سعادتمند می‌شوند و برخی دیگر به سوء اختیار خویش، راه ضلالت و شقاوت را طی می‌کنند و شقی می‌شوند.

گروه دوم: روایاتی که دلالت دارند بر این که برخی از انسان‌ها، از گل بهشت خلق شده و سرانجام به بهشت می‌روند و برخی دیگر از گل جهنم خلق شده و به آن جا باز می‌گردند.

گروه سوم:  روایاتی که خلقت انسان را به آب گوارا یا آب تلخ و شور منتسب می‌کنند.

گروه چهارم: روایاتی که بازگشت اختلاف در آفرینش انسان‌ها را به اختلاف در نور و ظلمت می‌دانند.

گروه پنجم: روایاتی که می‌گوید: خداوند در روز قیامت، خوبی‌های بَدان را از آن‌ها می‌گیرد و به خوبان می‌دهد و بدی‌های خوبان را از آنان گرفته و به بدان ملحق می‌کند؛ یعنی، شخص کافر، اگر خوبی هم داشته باشد، از او گرفته شده و به مؤمنان داده می‌شود.(برای مطالعه متن روایات و تقسیم بندی احادیث در قالبی که ذکر شد می‌توانید به تفسیر المیزان، جلد هشت، صفحه 119، مراجعه فرمایید.)

مرحوم علامه طباطبایی، بعد از ذکر روایات، می‌فرماید: البته این روایات و همچنین آیات قرآن، در مقام اثبات سعادت و شقاوت ذاتی نیستند و آنچه را برای انسان، اثبات می‌کنند از قبیل ثبوت زوجیت برای عدد چهار نیست و اصلا سزاوار هم نیست کسی چنین توهمی بکند؛ برای اینکه اگر بازگشت مفهوم این روایات صرفا به تصویر عقلی بوده و با واقعیت خارجی منطبق نباشد، اثر حقیقی نخواهد داشت و اگر بازگشت آن‌ها به اقتضای ذاتی و حقیقی انسان، که سعادت و شقاوتش بستگی به آن دارد، باشد، منافی با اطلاق ملک خدای سبحان بوده و مستلزم تحدید سلطنت او است، که خود قرآن و احادیث و همچنین عقل، مخالف چنین تحدیدی است.

علاوه بر این، چنین برداشتی مستلزم اختلال نظام عقل در جمیع مبانی عقلا است؛ برای اینکه بنای جمیع عقلا بر تاثیر تعلیم و تربیت است و همه متفق‌اند که برخی کارها نیک و قابل ‌ستایش و مدح و برخی کارها زشت و قابل‌ مذمت اس

آری! قرآن کریم نظام عقلی را مسلم دانسته و این حقیقت را که انسان اعمال خود را بر پایه اختیار و انتخاب بنا نهاده و می‌نهد، پذیرفته است و در خلال آیاتش می‌فرماید: خداوند انسان را از گل آفرید. سپس نسل او را در چکیده آب پستی قرار داد، آنگاه همان چکیده را به گونه نیکویی رویانید و بزرگ کرد تا بالغ گردید و از نعمت عقل برخوردار شد، آن طور که کار نیک و بد را به اختیار خود انجام داده و می‌دهد، خیر و شر، نفع و ضرر، اطاعت و معصیت و ثواب و عقاب را با عقل خود تمیز می‌دهد و به خاطر همین تمیز، به افتخار مکلف شدن به تکالیف دینی مفتخر گردید.

علاوه بر این اگر سعادت و شقاوت، ذاتی انسان‌ها باشد، توبه و بازگشت از گناه، بی‌معنا می‌شود؛ زیرا در این صورت راه تغییر باز نیست

عزیزان روحانی دقت کنند خداوند خلقت ما انسان‌ها را جملگی از فطرت‌ الهی و پاک آفرید، که غیر قابل تغییر است «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ به یکتاپرستى روى به دین آور. فطرتى است که خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییرى نیست. دین پاک و پایدار این است. ولى بیشتر مردم نمى‏‌دانند.» (روم/30)

پس چنین نیست که عده‌‌ای ذاتاً به بدی و گناه تمایل داشته باشند و با شقاوت ذاتی خلق شوند و گروهی نیز ذاتاً به خوبی و تقوا تمایل داشته باشند و با سعادت ذاتی آفریده شده باشند؛ زیرا هر کس دارای فطرت و نفس ملهمه است که کارهای خوب و بد را به او الهام می‌کند و او را به سمت خوبی‌ها و پاکی‌ها سوق می‌‌دهد.

با توجه به مطالب فوق، منظور از این روایات، این نیست که برخی ذاتاً اهل شقاوت و گروهی ذاتاً اهل سعادتند و طینت، علت تامه برای رفتار و اعمال انسانی است. اگر روایات گوناگون در باب طینت را بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که همگی به جنبه مادی آفرینش انسان یعنی آب و هوا، خاک، وراثت، محیط خانوادگی و اجتماعی توجه دارند.

دوستان مثال بنده را که در روزهای پیش عرض کردم در خاطر دارند

انجا اب باران را مثال زدم که وقتی در کانال ها می اید رنگ میگیرد

دقیقا روایات باب طینت نیز در صدد بیان همان مطلب است.

در واقع این روایات در بیان این است که آب و هوا، خاک، وراثت و محیط خانوادگی و اجتماعی، زمینه‌ساز سعادت و شقاوت‌اند یعنی: آب و هوا و فضای خوب، محیط خانوادگی و اجتماعی خوب و تربیت خوب به منزله مواد اولیه خوب است و سعادت انسان با این مواد اولیه ارتباط دارد. همچنین محیط مناسب، آب و هوا و خاک نامناسب و... به منزله مواد اولیه ناپاک است و شقاوت انسان با این مواد اولیه ارتباط دارد. به عبارت دیگر مواد اولیه، زمینه است، نه علت تامه، زیرا از هر دو طرف، موارد متعدد نقض مشاهده می‌شود. مثلاً بسیار می‌بینیم که در یک خانواده، دو برادر، که از جهت تمام مواد اولیه یکسان هستند، از نظر فکری، خلق و خو و رفتار متفاوتند.

نچه که از احادیث طینت به دست می‌آید این است که این احادیث در مقام بیان شرایط و زمینه‌های سعادت و شقاوت بوده‌‌اند و لاغیر

انچه که از احادیث طینت به دست می‌آید این است که این احادیث در مقام بیان شرایط و زمینه‌های سعادت و شقاوت بوده‌‌اند و لاغیر

پس روایات باب طینت نه تنها با مثالی که پیشتر درباره اب باران زدم منافی است بلمه موید ان نیز می باشد

والسلام علیکم و رحمت الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰