نظرات مقام معظم رهبری در رابطه با عرفان، فلسفه و حکمت متعالیه
بیانات معظم له در دیدار جمعى از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزه هاى علمیه کشور - (۱۳۸۶/۰۹/۰۸)
....... من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آ شیخ مجتبى قزوینى (رضوان اللَّه تعالى علیه) مشرب ضدیت با فلسفه ى حکمت متعالیه، مشرب ملاصدرا، داشت - ایشان شدید، در این جهت خیلى غلیظ بود - امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده ى مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه ى فلسفى اش، در زمینه ى عرفانى هم همینجور است. خوب، مرحوم آ شیخ مجتبى نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج میکرد تا وقتى زنده بود. .......
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و رؤساى دانشگاهها - (۱۳۸۶/۰۷/۰۹)
یکى از دوستانمان نقل میکرد - من خودم از ایشان نشنیدم - که یک فرصت مطالعاتى در اواخر عمرش گرفته بود و رفته بود اروپا، بعد که برگشته بود، گفته بود امروز آن چیزى که من در محیطهاى عملىِ دانشگاههاى اروپا مشاهده کردم، نیاز به ملاصدرا و شیخ انصارى است. شیخ انصارى کارش در حقوق است، فقه است؛ ملاصدرا حکمت الهى است. میگوید من مى بینم امروز اینها تشنه ى ملاصدرا و شیخ انصارى اند. این برداشتِ یک استاد غرب شناسِ زبان دانِ مسلط به چند زبان اروپائى است که سالها هم در آنجاها زندگى کرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامى هم آشنا بود. این، برداشت اوست، که برداشت درستى است.
دیدار اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین ملاصدرا - (۱۳۷۴/۱۱/۱۵)
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی شب گذشته در دیدار اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین ملا صدرا با ایشان طی سخنانی ویژگیهای فلسفه ملاصدرا را در بین فلاسفه الهی بینظیر و شگفتآفرین دانستند و برگزاری این کنگره را خدمتی ارزشمند خواندند که دامنه تأثیر آن در داخل کشور محصور نمیماند و در ارتقاء و تعمیق نظریات و آراء فلسفی در جهان مؤثر است.
مقام معظم رهبری در این دیدار معرفی چهره شاخص صدرالمتالهین را یک کار با ارزش علمی و تأثیرگذار در مفاهیم عقلی و جریان اندیشه و نظر فلسفی جهان توصیف کردند و فرمودند: با وجود آن که ملاصدرا سردمدار یک مکتب فلسفی و به وجود آورنده یک جریان فکری و عقلانی است هنوز در محافل علمی دنیای غرب شناخته شده نیست و مدارس فلسفی غرب شخصیت با عظمت صدرالمتالهین را نمیشناسند بنا بر این کنگره بزرگداشت ملاصدرا گام مهمی در جهت مطرح کردن آراء فلسفی و بیان روان و شیرین او خواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای فلسفه صدرالمتالهین و حکمت متعالیه او را خط اصلی حرکت فلاسفه پس از ملاصدرا دانستند و فرمودند:
فلسفه ملاصدرا فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در حقیقت ملاصدرا فلسفه عقلی و ذوقی را برمبنای شرع مقدس پیریزی کرده است برای او تعبد محض، مبادی رسیدن به افکار عالی فلسفی بوده است و این جریان عظیم و جوشان و تمام نشدنی در دوران ریاضت به روح مقدس وی افاضه و نازل شده است و امروز خوشبختانه کتابها و افکار فلسفی ملاصدرا فضای فلسفی کشور را فراگرفته است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان ویژگیهای شگرف و شگفتآور ملاصدرا فرمودند: صدرالمتالهین آراء بینظیر فلسفی و دریای مواج افکار و اندیشههای خود را از استاد فرانگرفته است. بلکه این معلومات بیپایان از ریاضت، خلوت و عبادت و دل دادن به خدا و کسب فیض از عالم غیب سرچشمه میگیرد.
مقام معظم رهبری به گسترش دامنه تأثیرگذاری نظرات ملاصدرا در دورههای پس از رحلت وی اشاره کردند و فرمودند:
هر چه زمان گذشته است گستره نظرات صدرالمتالهین وسیعتر شده و جدیتر گرفته شده است به طوری که کمتر از صد سال از وفات ملاصدرا در اصفهان یک حوزه عظیم عقلی به وجود آمد که معاریف فلسفه در آن به تلمذ فلسفه ملاصدرا پرداختند و مکتب وی به این ترتیب احیاء شد.
حضرت آیتالله خامنهای به گسترش فلسفه ملاصدرا در حوزههای علمیه اشاره کردند و در پایان سخنانشان با اشاره به ویژگیهای علمی اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتالهین فرمودند:
امید است در سایه این تلاشها افکار ملاصدرا محافل علمی دنیا را فرابگیرد و این متاع معنوی و با ارزش به عنوان عالیترین متاع به کشورهای دیگر صادر شود و برای این منظور لازم است. علما و بزرگان حوزههای علمیه و دستگاههای مختلف بویژه صدا و سیما و وزارت ارشاد نیز همکاری کنند تا این کار با ارزش و بسیار مهم به نتیجه برسد.
حکمت متعالیه متعلق به همه انسانها و جامعه ها
مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون همه فلسفه ها در محدوده ملیت و جغرافیا نمى گنجد و متعلق به همه انسانها و جامعه ها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندى متقن عقلایى براى فهم و تفسیر هستى نیازمندند. هیچ فرهنگ و تمدنى بدون چنین پایه مستحکم و قابل قبولى نمى تواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه روحى برساند و زندگى او را از هدفى متعالى برخوردار سازد. و چنین است که به گمان ما فلسفه اسلامى بویژه در اسلوب و محتواى حکمت صدرایى، جاى خالى خویش را در اندیشه ى انسان این روزگار مى جوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
دوره با برکت فلسفه الهی
ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهى وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدى چون امام خمینى که یگانه دین و فلسفه و سیاست و خود یکى از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزه درسى و تحقیقى پربرکت حکیم علامه طباطبایى که استاد یگانه مبانى ملاصدرا در طول سى سال در حوزه قم به شمار مى رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره هاى آنان، بى شک دوره با برکتى براى فلسفه الهى است. و اکنون برپایى این گردهمایى بزرگ از فرزانگان ایرانى و غیرایرانى مژده آگاهیهاى ژرفتر و گسترده ترى در باب فلسفه ملاصدرا مى رساند. شاید این یکى از موجباتى شود که مسیر مستقیم و تکاملى و نامتناقض فلسفه که از ممیزات فلسفه اسلامى بویژه پس از روشن شدن مشعل حکمت صدرایى است، در ذهن اندیشوران و فیلسوفان غرب، با مسیر پرتقاطع و پرتناقض و پرنشیب و فراز فلسفه غربى در همین چهارصد سال مقایسه شود و فرصت تازه اى براى نقد و بحث در باشگاه جهانى معرفت و استدلال عقلانى، فراهم آید.
فیلسوف ناشناخته
با وجود آن که ملاصدرا سردمدار یک مکتب فلسفی و به وجود آورنده یک جریان فکری و عقلانی است هنوز در محافل علمی دنیای غرب شناخته شده نیست و مدارس فلسفی غرب شخصیت با عظمت صدرالمتالهین را نمیشناسند.
(دیدار اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین ملاصدرا - 1374/11/15)
فلسفه صدرا؛ ذوق و عقل بر پایه شرع
فلسفه ملاصدرا فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در حقیقت ملاصدرا فلسفه عقلی و ذوقی را برمبنای شرع مقدس پیریزی کرده است برای او تعبد محض، مبادی رسیدن به افکار عالی فلسفی بوده است و این جریان عظیم و جوشان و تمام نشدنی در دوران ریاضت به روح مقدس وی افاضه و نازل شده است و امروز خوشبختانه کتابها و افکار فلسفی ملاصدرا فضای فلسفی کشور را فراگرفته است.
فلسفه ای سرچشمه گرفته از غیب
صدرالمتالهین آراء بینظیر فلسفی و دریای مواج افکار و اندیشههای خود را از استاد فرانگرفته است. بلکه این معلومات بیپایان از ریاضت، خلوت و عبادت و دل دادن به خدا و کسب فیض از عالم غیب سرچشمه میگیرد.
فتح محافل علمی دنیا
امید است در سایه این تلاشها افکار ملاصدرا محافل علمی دنیا را فرابگیرد و این متاع معنوی و با ارزش به عنوان عالیترین متاع به کشورهای دیگر صادر شود و برای این منظور لازم است، علما و بزرگان حوزههای علمیه و دستگاههای مختلف بویژه صدا و سیما و وزارت ارشاد نیز همکاری کنند تا این کار با ارزش و بسیار مهم به نتیجه برسد.
اهمیت فقه ما را از اهمیت فلسفه غافل نکند
یک مساله، مساله درس فلسفه و رشته فلسفه است. توجه بکنید اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته فلسفه و علم فلسفه، هر کدام از اینها مسئولیتی دارند. رشته فقه مسئولیاتی دارد، فلسفه هم مسئولیت های بزرگی بر دوش دارد، پرچم فلسفه اسلامی دست حوزه های علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانی که احیانا صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را بر میدارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه می افتد دست کسانی که شاید صلاحیت های لازم را برایش نداشته باشند. امروز اگر نظام و جامعه ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفه های وارداتی مختلف، لخت و بی دفاع خواهند ماند. آن چیزی که میتواند جواب شماها را بدهد، غالبا فقه نیست؛ علوم عقلی است.
(29 مهر 1389 دیدار با جمعی از طلاب و فضلای حوزه علمیه قم)
بخش هایی از بیانات ایشان در دیدار گروهى از فضلاى حوزهى علمیهى قم
89/10/29
در گذشته در حوزهى قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مىشد. مىدانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند. در دورهى اخیر، قم مرکز حوزهى فلسفى ما بوده است؛
آقاى طباطبایى هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائمالذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آنطورى نبوده است - البته جلسات خصوصى را کارى نداریم - مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را انکار کند؛ درعینحال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، اینطور مورد تهاجم قرار گرفت.
نتیجه چیست؟
نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است. با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجهى یک از تلامذهى ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم. آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفىاى که به وسیلهى ایشان پایهگذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مىکرد، که نکرده است. البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مىکنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجهاش این شد. این نباید تکرار شود.
فلسفهى اسلامى - همانطور که شما فرمودید و درست هم گفتید - فقه اکبر است؛ پایهى دین است؛ مبناى همهى معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد.
فلسفه یک امتیاز و یک افتخار است؛ نه فقط در چشم حوزویها، بلکه در چشم مردم هم همینطور است. بعضیها که حتى اهل فلسفه هم نیستند، براى همین امتیازات ظاهرى، ادّعاى استادىِ فلسفه مىکنند.
از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانى ملاّ صدرا، - اگر نگوییم از همهى اینها، از بسیارى از اینها - مىشود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعى، سیاسى و اقتصادى درست کرد؛ فضلاً از آن فلسفههاى مضاف که آقایان فرمودند: فلسفهى اخلاق، فلسفهى اقتصاد و.... این، یکى از کارهاى اساسى است. این کار را هم هیچکس غیر از شما نمىتواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید.
فلسفهى اسلامى، پایه و دستگاهى بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیک مىکرده است.
فلسفه براى نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛
لذا بهترین فلاسفهى ما - مثل ابنسینا و ملاّ صدرا - عارف هم بودهاند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفهى جدید - یعنى فلسفهى ملاّ صدرا - بهخاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و خدا مىرساند؛ پالایش مىکند و در انسان اخلاق بهوجود مىآورد.
ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفهى ملاّ صدراست؛ یعنى راهى که ملاّ صدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است که انسان را وادار مىکند هفت سفر پیاده به حج برود و به همهى زخارف دنیوى بىاعتنایى کند. البته نمىخواهیم بگوییم هرکس در این دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنیاست؛ نه، اما این راه خوبى است. راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ این را باید در آموزش فلسفه، در تدوین کتاب فلسفى، در درس فلسفى و در انجمن فلسفه - همین که به آن اشاره شد - رعایت کرد.
اهل فلسفهاى که ما قبلاً دیده بودیم، همه همینطور بودند؛ کسانى بودند که از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقیهى افرادى که در زمینههاى علمىِ حوزه کار مىکردند، بهتر و زبدهتر و شفّافتر بودند.
یکى از رشتههاى تألیف و کار فلسفى، نوشتن فلسفه براى کودکان است. کتابهاى فلسفىِ متعدّدى براى کودکان نوشتهاند و ذهن آنان را از اوّل با مبانى فلسفىاى که امروز مورد پسند لیبرال دمکراسى است، آشنا مىکنند. یقیناً در نظام شوروى سابق و دیگر نظامهاى مارکسیستى اگر دستگاه فلسفه براى کودکان و جوانان بود، چیزى بود که مثلاً به فلسفهى علمى «مارکس» منتهى شود. ما از این کار غفلت داریم. من به دوستانى که در بنیاد ملاّ صدرا مشغول کار هستند، سفارش کردم، گفتم بنشینید براى جوانان و کودکان کتاب بنویسید. این کارى است که قم مىتواند بر آن همّت بگمارد. بنابراین از جمله کارهاى بسیار لازم، بسط فلسفه است؛ البته با مبانى مستحکم و ادبیات خوب و جذّاب.
به نظر من بین فلسفه و کلام هم نباید دعوا قائل شد. مهمترین کتاب کلامى ما را یک فیلسوف - یعنى خواجهنصیر - نوشته؛ اما در واقع فلسفه است. ما باید اینها را به همدیگر نزدیک کنیم؛ هیچ مانعى ندارد.
فلسفه و کلام و عرفان وجوه تفارقى دارند، وجوه اشتراکى هم دارند؛
ما باید اینها را به عنوان علوم عقلى - همین تعبیرى که آق
ایان داشتند و کاملاً تعبیر خوبى است-
یا به یک معنا حکمت، که شامل همهى اینها بشود، مورد توجّه قرار دهیم و دنبال کنیم.