عبد

۴۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

حکم پخش از اذان از بلندگوی مسجد

حکم پخش صدایی غیر از اذان، از بلندگوی مساجد چیست؟


پرسش


حکم پخش صدایی غیر از اذان از بلندگوهای مساجد (مثل صدای نماز، دعا، مناجات و.... که برای همسایگان مزاحمت ایجاد می‌کند، چیست؟


پاسخ اجمالی


پخش اذان از بلندگوی مساجد و حسینیه‌ها به نحو متعارف، جهت اعلام داخل شدن وقت نماز، اشکال ندارد، ولى پخش غیر آن، اگر واقعاً موجب اذیت همسایگان است، توجیه شرعى ندارد. البته، آنهایی که اگر اذان و قرآن و موعظه و .... پخش شود ناراحت شده، اما به راحتی دیگر صداهایی مانند موسیقی­های مجاز و غیر مجاز، داستانهای تخیلی و ... را تحمل می­کنند، مورد نکوهش قرآن قرار گرفته­اند.[1]

 

ضمائم:

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[2]

حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

پخش اذان به نحو متعارف براى اعلام داخل شدن وقت نماز صبح به وسیله بلندگو اشکال ندارد، ولى پخش آیات قرآنى و دعا و غیر آن از بلندگوى مسجد، اگر موجب اذیت همسایگان شود، توجیه شرعى ندارد، بلکه داراى اشکال است.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

پخش اذان به هنگام وقت نماز صبح، ظهر و مغرب از بلندگوی مساجد به صورت معتدل مانعی ندارد، اما برای دیگر برنامه‌ها بلندگوها را برای داخل مسجد تنظیم نمایند.

حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

ضابطه در این‌گونه موارد، این است که اگر از تصرف مالک در ملک خود یا متولی در محلی که متولی آن است ضرر معتنابهی بر همسایگان لازم آید. پس اگر این ضرر بین همسایگان، امر متعارفی است مانعی ندارد و گرنه جایز نیست.

حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

چنانچه موجب مزاحمت و ایذاء مؤمنین شود جائز نیست.

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):

اینجانب توصیه می‌کنم به برگزارکنندگان این مراسم که مواردی که جنبه شعاریت و اعلام شعار - مانند اذان - از بلندگو را دارد پخش شود و در غیر آن، مواظب باشند که مردم‌آزاری نباشد و بدست بهانه جو بهانه ندهند که همه این برنامه‌ها را زیر سؤال ببرند. مخصوصاً رعایت حال بیماران و اشخاص سالمند را بنمایند و نیز توصیه و نصیحت می‌کنم کسانی را که از بلندگوهای مساجد و برنامه‌های دینی گله و شکایت دارند که بپرهیزند که از آنها نباشند که خداوند متعال در حق آنها می‌فرماید (و إذا ذکر الله وحده اشمأزت قلوب الذین لا یؤمنون بالآخرة و إذا ذکر الذین من دونه إذا هم یستبشرون) که با بلندگوها اگر اذان و قرآن و موعظه و عزاداری اهل بیت ع را پخش می‌نمایند اشمئزاز و ناراحتی پیدا می‌کنند، ولی اگر موسیقی و ساز و آواز باشد حرف و اعتراضی نداشته باشند، سعی کنند از آن گروه باشند که مثل حضرت ابراهیم خلیل علی نبینا و آله و علیه السلام وقتی بنابر بعضی روایات ذکر خدا «سبوح قدوس رب الملائکه و الروح» را شنید خواست که یک بار دیگر آن را بگوید تا بخشی از گوسفندانش را به او بدهد و گوینده تکرار کرد تا همه گوسفندانش را به او بخشید و در آخر کار از او خواست که خودش را در اختیار او و ملکیت او قرار دهد که یک بار دیگر این ذکر را بگوید. این عزیزانی که از بلندگوهای مساجد گله دارند این نکته را رعایت نمایند.

حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):

1. ایجاد مزاحمت برای دیگران جایز نیست.

2. پخش صداهای بلند بدون رضایت همسایگان جایز نیست.

3. بلند کردن صدا برای اذان در حد متعارف به گونه‌ای که موجب ایذاء نشود، مستحب است.

لینک به سایت استفتائات


[1]. سوره زمر، آیه‌ی 45؛ (و اذا ذکر الله وحده اشمئزت قلوب الذین لا یؤمنون بالاخرة و اذا ذکر الذین من دونه اذا هم یستبشرون).


[2]. استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اندیشه های عرشی امام خامنه ای

نظرات مقام معظم رهبری در رابطه با عرفان، فلسفه و حکمت متعالیه


بیانات معظم له در دیدار جمعى از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزه هاى علمیه کشور - (۱۳۸۶/۰۹/۰۸)


....... من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آ شیخ مجتبى قزوینى (رضوان اللَّه تعالى علیه) مشرب ضدیت با فلسفه ى حکمت متعالیه، مشرب ملاصدرا، داشت - ایشان شدید، در این جهت خیلى غلیظ بود - امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده ى مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه ى فلسفى اش، در زمینه ى عرفانى هم همینجور است. خوب، مرحوم آ شیخ مجتبى نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج میکرد تا وقتى زنده بود. .......

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و رؤساى دانشگاهها - (۱۳۸۶/۰۷/۰۹)


یکى از دوستانمان نقل میکرد - من خودم از ایشان نشنیدم - که یک فرصت مطالعاتى در اواخر عمرش گرفته بود و رفته بود اروپا، بعد که برگشته بود، گفته بود امروز آن چیزى که من در محیطهاى عملىِ دانشگاههاى اروپا مشاهده کردم، نیاز به ملاصدرا و شیخ انصارى است. شیخ انصارى کارش در حقوق است، فقه است؛ ملاصدرا حکمت الهى است. میگوید من مى بینم امروز اینها تشنه ى ملاصدرا و شیخ انصارى اند. این برداشتِ یک استاد غرب شناسِ زبان دانِ مسلط به چند زبان اروپائى است که سالها هم در آنجاها زندگى کرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامى هم آشنا بود. این، برداشت اوست، که برداشت درستى است.

دیدار اعضای‌ شورای‌ عالی‌ کنگره‌ بزرگداشت‌ صدرالمتألهین‌ ملاصدرا - (۱۳۷۴/۱۱/۱۵)


حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ شب‌ گذشته‌ در دیدار اعضای‌ شورای‌ عالی‌ کنگره‌ بزرگداشت‌ صدرالمتألهین‌ ملا صدرا با ایشان‌ طی‌ سخنانی‌ ویژگی‌های‌ فلسفه‌ ملاصدرا را در بین‌ فلاسفه‌ الهی‌ بی‌نظیر و شگفت‌آفرین‌ دانستند و برگزاری‌ این‌ کنگره‌ را خدمتی‌ ارزشمند خواندند که‌ دامنه‌ تأثیر آن‌ در داخل‌ کشور محصور نمی‌ماند و در ارتقاء و تعمیق‌ نظریات‌ و آراء فلسفی‌ در جهان‌ مؤثر است‌.


مقام‌ معظم‌ رهبری‌ در این‌ دیدار معرفی‌ چهره‌ شاخص‌ صدرالمتالهین‌ را یک‌ کار با ارزش‌ علمی‌ و تأثیرگذار در مفاهیم‌ عقلی‌ و جریان‌ اندیشه‌ و نظر فلسفی‌ جهان‌ توصیف‌ کردند و فرمودند: با وجود آن‌ که‌ ملاصدرا سردمدار یک‌ مکتب‌ فلسفی‌ و به‌ وجود آورنده‌ یک‌ جریان‌ فکری‌ و عقلانی‌ است‌ هنوز در محافل‌ علمی‌ دنیای‌ غرب‌ شناخته‌ شده‌ نیست‌ و مدارس‌ فلسفی‌ غرب‌ شخصیت‌ با عظمت‌ صدرالمتالهین‌ را نمی‌شناسند بنا بر این‌ کنگره‌ بزرگداشت‌ ملاصدرا گام‌ مهمی‌ در جهت‌ مطرح‌ کردن‌ آراء فلسفی‌ و بیان‌ روان‌ و شیرین‌ او خواهد بود.


حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ فلسفه‌ صدرالمتالهین‌ و حکمت‌ متعالیه‌ او را خط اصلی‌ حرکت‌ فلاسفه‌ پس‌ از ملاصدرا دانستند و فرمودند:


فلسفه‌ ملاصدرا فلسفه‌ای‌ عقلی‌، ذوقی‌ و شرعی‌ است‌ و در حقیقت‌ ملاصدرا فلسفه‌ عقلی‌ و ذوقی‌ را برمبنای‌ شرع‌ مقدس‌ پی‌ریزی‌ کرده‌ است‌ برای‌ او تعبد محض‌، مبادی‌ رسیدن‌ به‌ افکار عالی‌ فلسفی‌ بوده‌ است‌ و این‌ جریان‌ عظیم‌ و جوشان‌ و تمام‌ نشدنی‌ در دوران‌ ریاضت‌ به‌ روح‌ مقدس‌ وی‌ افاضه‌ و نازل‌ شده‌ است‌ و امروز خوشبختانه‌ کتابها و افکار فلسفی‌ ملاصدرا فضای‌ فلسفی‌ کشور را فراگرفته‌ است‌.


رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در بیان‌ ویژگیهای‌ شگرف‌ و شگفت‌آور ملاصدرا فرمودند: صدرالمتالهین‌ آراء بی‌نظیر فلسفی‌ و دریای‌ مواج‌ افکار و اندیشه‌های‌ خود را از استاد فرانگرفته‌ است‌. بلکه‌ این‌ معلومات‌ بی‌پایان‌ از ریاضت‌، خلوت‌ و عبادت‌ و دل‌ دادن‌ به‌ خدا و کسب‌ فیض‌ از عالم‌ غیب‌ سرچشمه‌ می‌گیرد.


مقام‌ معظم‌ رهبری‌ به‌ گسترش‌ دامنه‌ تأثیرگذاری‌ نظرات‌ ملاصدرا در دوره‌های‌ پس‌ از رحلت‌ وی‌ اشاره‌ کردند و فرمودند:


هر چه‌ زمان‌ گذشته‌ است‌ گستره‌ نظرات‌ صدرالمتالهین‌ وسیعتر شده‌ و جدی‌تر گرفته‌ شده‌ است‌ به‌ طوری‌ که‌ کمتر از صد سال‌ از وفات‌ ملاصدرا در اصفهان‌ یک‌ حوزه‌ عظیم‌ عقلی‌ به‌ وجود آمد که‌ معاریف‌ فلسفه‌ در آن‌ به‌ تلمذ فلسفه‌ ملاصدرا پرداختند و مکتب‌ وی‌ به‌ این‌ ترتیب‌ احیاء شد.


حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ به‌ گسترش‌ فلسفه‌ ملاصدرا در حوزه‌های‌ علمیه‌ اشاره‌ کردند و در پایان‌ سخنانشان‌ با اشاره‌ به‌ ویژگیهای‌ علمی‌ اعضای‌ شورای‌ عالی‌ کنگره‌ بزرگداشت‌ صدرالمتالهین‌ فرمودند:


امید است‌ در سایه‌ این‌ تلاشها افکار ملاصدرا محافل‌ علمی‌ دنیا را فرابگیرد و این‌ متاع‌ معنوی‌ و با ارزش‌ به‌ عنوان‌ عالیترین‌ متاع‌ به‌ کشورهای‌ دیگر صادر شود و برای‌ این‌ منظور لازم‌ است‌. علما و بزرگان‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ و دستگاههای‌ مختلف‌ بویژه‌ صدا و سیما و وزارت‌ ارشاد نیز همکاری‌ کنند تا این‌ کار با ارزش‌ و بسیار مهم‌ به‌ نتیجه‌ برسد.

حکمت متعالیه متعلق به همه انسان‌ها و جامعه ها


مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون همه فلسفه ها در محدوده ملیت و جغرافیا نمى گنجد و متعلق به همه انسانها و جامعه ها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندى متقن عقلایى براى فهم و تفسیر هستى نیازمندند. هیچ فرهنگ و تمدنى بدون چنین پایه مستحکم و قابل قبولى نمى تواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه روحى برساند و زندگى او را از هدفى متعالى برخوردار سازد. و چنین است که به گمان ما فلسفه اسلامى بویژه در اسلوب و محتواى حکمت صدرایى، جاى خالى خویش را در اندیشه ى انسان این روزگار مى جوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.


دوره با برکت فلسفه الهی


ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهى وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدى چون امام خمینى که یگانه دین و فلسفه و سیاست و خود یکى از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزه درسى و تحقیقى پربرکت حکیم علامه طباطبایى که استاد یگانه مبانى ملاصدرا در طول سى سال در حوزه قم به شمار مى رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره هاى آنان، بى شک دوره با برکتى براى فلسفه الهى است. و اکنون برپایى این گردهمایى بزرگ از فرزانگان ایرانى و غیرایرانى مژده آگاهیهاى ژرفتر و گسترده ترى در باب فلسفه ملاصدرا مى رساند. شاید این یکى از موجباتى شود که مسیر مستقیم و تکاملى و نامتناقض فلسفه که از ممیزات فلسفه اسلامى بویژه پس از روشن شدن مشعل حکمت صدرایى است، در ذهن اندیشوران و فیلسوفان غرب، با مسیر پرتقاطع و پرتناقض و پرنشیب و فراز فلسفه غربى در همین چهارصد سال مقایسه شود و فرصت تازه اى براى نقد و بحث در باشگاه جهانى معرفت و استدلال عقلانى، فراهم آید.


فیلسوف ناشناخته


با وجود آن‌ که‌ ملاصدرا سردمدار یک‌ مکتب‌ فلسفی‌ و به‌ وجود آورنده‌ یک‌ جریان‌ فکری‌ و عقلانی‌ است‌ هنوز در محافل‌ علمی‌ دنیای‌ غرب‌ شناخته‌ شده‌ نیست‌ و مدارس‌ فلسفی‌ غرب‌ شخصیت‌ با عظمت‌ صدرالمتالهین‌ را نمی‌شناسند.


(دیدار اعضای‌ شورای‌ عالی‌ کنگره‌ بزرگداشت‌ صدرالمتألهین‌ ملاصدرا - 1374/11/15)

 فلسفه صدرا؛ ذوق و عقل بر پایه شرع


فلسفه‌ ملاصدرا فلسفه‌ای‌ عقلی‌، ذوقی‌ و شرعی‌ است‌ و در حقیقت‌ ملاصدرا فلسفه‌ عقلی‌ و ذوقی‌ را برمبنای‌ شرع‌ مقدس‌ پی‌ریزی‌ کرده‌ است‌ برای‌ او تعبد محض‌، مبادی‌ رسیدن‌ به‌ افکار عالی‌ فلسفی‌ بوده‌ است‌ و این‌ جریان‌ عظیم‌ و جوشان‌ و تمام‌ نشدنی‌ در دوران‌ ریاضت‌ به‌ روح‌ مقدس‌ وی‌ افاضه‌ و نازل‌ شده‌ است‌ و امروز خوشبختانه‌ کتابها و افکار فلسفی‌ ملاصدرا فضای‌ فلسفی‌ کشور را فراگرفته‌ است‌.


فلسفه ای سرچشمه گرفته از غیب


صدرالمتالهین‌ آراء بی‌نظیر فلسفی‌ و دریای‌ مواج‌ افکار و اندیشه‌های‌ خود را از استاد فرانگرفته‌ است‌. بلکه‌ این‌ معلومات‌ بی‌پایان‌ از ریاضت‌، خلوت‌ و عبادت‌ و دل‌ دادن‌ به‌ خدا و کسب‌ فیض‌ از عالم‌ غیب‌ سرچشمه‌ می‌گیرد.


فتح محافل علمی دنیا


امید است‌ در سایه‌ این‌ تلاشها افکار ملاصدرا محافل‌ علمی‌ دنیا را فرابگیرد و این‌ متاع‌ معنوی‌ و با ارزش‌ به‌ عنوان‌ عالیترین‌ متاع‌ به‌ کشورهای‌ دیگر صادر شود و برای‌ این‌ منظور لازم‌ است‌، علما و بزرگان‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ و دستگاههای‌ مختلف‌ بویژه‌ صدا و سیما و وزارت‌ ارشاد نیز همکاری‌ کنند تا این‌ کار با ارزش‌ و بسیار مهم‌ به‌ نتیجه‌ برسد.


اهمیت فقه ما را از اهمیت فلسفه غافل نکند


یک مساله، مساله درس فلسفه و رشته فلسفه است. توجه بکنید اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته فلسفه و علم فلسفه، هر کدام از اینها مسئولیتی دارند. رشته فقه مسئولیاتی دارد، فلسفه هم مسئولیت های بزرگی بر دوش دارد، پرچم فلسفه اسلامی دست حوزه های علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانی که احیانا صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را بر میدارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه می افتد دست کسانی که شاید صلاحیت های لازم را برایش نداشته باشند. امروز اگر نظام و جامعه ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفه های وارداتی مختلف، لخت و بی دفاع خواهند ماند. آن چیزی که میتواند جواب شماها را بدهد، غالبا فقه نیست؛ علوم عقلی است.


(29 مهر 1389 دیدار با جمعی از طلاب و فضلای حوزه علمیه قم)

بخش هایی از بیانات ایشان در دیدار گروهى از فضلاى حوزه‌ى علمیه‌ى قم


89/10/29


در گذشته در حوزه‌ى قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مى‌شد. مى‌دانید درس اسفار ایشان به دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس کند. در دوره‌ى اخیر، قم مرکز حوزه‌ى فلسفى ما بوده است؛


آقاى طباطبایى هم انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائم‌الذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آن‌طورى نبوده است - البته جلسات خصوصى را کارى نداریم - مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را انکار کند؛ درعین‌حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب نزد، این‌طور مورد تهاجم قرار گرفت.


نتیجه چیست؟


نتیجه این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین محدود است. با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى استاد درجه‌ى یک از تلامذه‌ى ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم. آقاى طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفى‌اى که به وسیله‌ى ایشان پایه‌گذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مى‌کرد، که نکرده است. البته ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به ایشان نگاه مى‌کنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجه‌اش این شد. این نباید تکرار شود.


فلسفه‌ى اسلامى - همان‌طور که شما فرمودید و درست هم گفتید - فقه اکبر است؛ پایه‌ى دین است؛ مبناى همه‌ى معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش احتیاج دارد.


فلسفه یک امتیاز و یک افتخار است؛ نه فقط در چشم حوزویها، بلکه در چشم مردم هم همین‌طور است. بعضیها که حتى اهل فلسفه هم نیستند، براى همین امتیازات ظاهرى، ادّعاى استادىِ فلسفه مى‌کنند.


از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانى ملاّ صدرا، - اگر نگوییم از همه‌ى اینها، از بسیارى از اینها - مى‌شود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعى، سیاسى و اقتصادى درست کرد؛ فضلاً از آن فلسفه‌هاى مضاف که آقایان فرمودند: فلسفه‌ى اخلاق، فلسفه‌ى اقتصاد و.... این، یکى از کارهاى اساسى است. این کار را هم هیچ‌کس غیر از شما نمى‌تواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید.


فلسفه‌ى اسلامى، پایه و دستگاهى بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیک مى‌کرده است.


فلسفه براى نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛


لذا بهترین فلاسفه‌ى ما - مثل ابن‌سینا و ملاّ صدرا - عارف هم بوده‌اند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه‌ى جدید - یعنى فلسفه‌ى ملاّ صدرا - به‌خاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و خدا مى‌رساند؛ پالایش مى‌کند و در انسان اخلاق به‌وجود مى‌آورد.


ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفه‌ى ملاّ صدراست؛ یعنى راهى که ملاّ صدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است که انسان را وادار مى‌کند هفت سفر پیاده به حج برود و به همه‌ى زخارف دنیوى بى‌اعتنایى کند. البته نمى‌خواهیم بگوییم هرکس در این دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنیاست؛ نه، اما این راه خوبى است. راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ این را باید در آموزش فلسفه، در تدوین کتاب فلسفى، در درس فلسفى و در انجمن فلسفه - همین که به آن اشاره شد - رعایت کرد.


اهل فلسفه‌اى که ما قبلاً دیده بودیم، همه همین‌طور بودند؛ کسانى بودند که از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقیه‌ى افرادى که در زمینه‌هاى علمىِ حوزه کار مى‌کردند، بهتر و زبده‌تر و شفّافتر بودند.


یکى از رشته‌هاى تألیف و کار فلسفى، نوشتن فلسفه براى کودکان است. کتابهاى فلسفىِ متعدّدى براى کودکان نوشته‌اند و ذهن آنان را از اوّل با مبانى فلسفى‌اى که امروز مورد پسند لیبرال دمکراسى است، آشنا مى‌کنند. یقیناً در نظام شوروى سابق و دیگر نظامهاى مارکسیستى اگر دستگاه فلسفه براى کودکان و جوانان بود، چیزى بود که مثلاً به فلسفه‌ى علمى «مارکس» منتهى شود. ما از این کار غفلت داریم. من به دوستانى که در بنیاد ملاّ صدرا مشغول کار هستند، سفارش کردم، گفتم بنشینید براى جوانان و کودکان کتاب بنویسید. این کارى است که قم مى‌تواند بر آن همّت بگمارد. بنابراین از جمله کارهاى بسیار لازم، بسط فلسفه است؛ البته با مبانى مستحکم و ادبیات خوب و جذّاب.


به نظر من بین فلسفه و کلام هم نباید دعوا قائل شد. مهمترین کتاب کلامى ما را یک فیلسوف - یعنى خواجه‌نصیر - نوشته؛ اما در واقع فلسفه است. ما باید اینها را به همدیگر نزدیک کنیم؛ هیچ مانعى ندارد.


فلسفه و کلام و عرفان وجوه تفارقى دارند، وجوه اشتراکى هم دارند؛


ما باید اینها را به عنوان علوم عقلى - همین تعبیرى که آق

ایان داشتند و کاملاً تعبیر خوبى است-


یا به یک معنا حکمت، که شامل همه‌ى اینها بشود، مورد توجّه قرار دهیم و دنبال کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خلقت خداوند

با توجه به بسیط بودن ذات اقدس الاهی خواهشمند است در ارتباط با آیات 29 و 72 سوره حجر و ص، در باره دمیده شدن روح پروردگار در انسان، توضیح دهید. آیا این امر مانع بسیط بودن است.

پاسخ اجمالی

در مورد کیفیت دمیده شدن روح در کالبد انسان دو نوع فرض وجود دارد.

1. این که خداوند جزیی از وجود خود جدا نموده و در وجود انسان قرار داده باشد.

2. این که خداوند چیز با ارزشی را که مخلوق خودش است به نام روح، در انسان دمیده باشد نه این که جزیی از وجود او باشد و دلیل منسوب کردن آن به خودش هم به جهت اهمیت و عظمت آن باشد؛ مثل این که می گوییم خانه خدا.

معنای اول ضرورتاً باطل است؛ زیرا همان طور که روشن است و شما نیز در پرسش به آن اشاره نمودید خداوند سبحان بسیط بوده و هیچ گونه ترکیبی در او راه ندارد و معنای پذیرش سخن اول این است که خداوند از اجزایی تشکیل و ترکیب شده باشد تا جدا نمودن مقداری از آن و قرار دادنش در انسان ممکن باشد و با توجه به بسیط بودن و عدم ترکیب در وجود خدا، پس این فرض بالضروره باطل است.

با توجه به برهان سبر و تقسیم باید معنای دوم صحیح باشد، اما دلیل این که خداوند "روح" را به خود نسبت داده و فرموده: "فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ" این به دلیل عظمت و اهمیت آن است.

پاسخ تفصیلی

با توجه به این که پیش از این در این مؤسسه تحقیقاتی پیرامون معنای روح و بسیط بودن و مرکب نبودن خدا صورت گرفته[1]، از این رو ما از توضیح این دو صرف نظر نموده و بیشتر بحث مان را روی آیات مورد سؤال و کیفیت دمیده شدن روح در انسان، متمرکز می کنیم.

در مورد کیفیت دمیده شدن روح در کالبد انسان دو نوع فرض وجود دارد. [2]

1. این که خداوند جزیی از وجود خود جدا نموده و در وجود انسان قرار داده باشد.

2. این که خداوند چیز با ارزشی را که مخلوق خودش است به نام روح، در انسان دمیده باشد نه این که جزیی از وجود او باشد و دلیل نسبت آن به خودش هم به جهت اهمیت و عظمت آن باشد؛ مثل این که می گوییم خانه خدا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم

فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم 

یک سؤال اساسی 

ویک جواب منطقی

سؤال: 

ازعالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟

پاسخ : 

نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:

1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!

2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی،ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!

3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!

4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!

5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،

در نظر دیگران خوار می گردی.!

6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود، 

ایمانت ضعیف می شود.!

7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی، 

دچار گناه میشوی.!

لذا اسلام در یک کلمه می گوید :

""نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار""

اللهم عجل لولیک الفرج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کدامین آیات دلیل بر خلقت حیوانات می‎باشد؟ و اساسا چرا خداوند متعال حیوانات را خلق کرده است؟

کدامین آیات دلیل بر خلقت حیوانات می‎باشد؟ و اساسا چرا خداوند متعال حیوانات را خلق کرده است؟ 


آیات قرآن پیرامون خلقت حیوانات را در چند دسته می توان قرار داد:

1. دسته ای از آیات که در آن ها به صورت کلی به خلقت آنچه در آسمان و زمین است ، اشاره شده است. مانند:

الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ...(1) همان کسى که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفرید ....

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا ....(2) او خدائی است که همه آنچه (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفریده ....

مسلم است که از جمله آنچه که در آسمان و زمین است ، حیوانات هستند.

2. آیات کلی منتها به حیواناتی که دابّه (جنبده) و ریز هستند اشاره شده است. مانند:

وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (3) در آفرینش شما و جنبندگانی که در سراسر زمین منتشر ساخته، نشانه‎هایی است برای جمعیتی که اهل یقینند.

3. آیاتی که صریحتا از خلقت حیوانات صحبت شده است . مانند:

الف: آفرینش پرندگان از جمله آیات آن عبارتند از: سوره نحل آیه 79، سوره ملک آیه 19، سوره‌ نور آیه 41 و...

أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ (4)؛ آیا پرندگانی را که بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏کنند نگاه نکردند؟ جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا که او به هر چیز بینا است.

آیا پرندگانی را که بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏کنند نگاه نکردند؟ جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا که او به هر چیز بینا است

ب: آفرینش و حیات زنبور عسل

وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ * ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (5) پروردگار تو به زنبور عسل وحی (الهام غریزی) فرستاد که از کوهها و درختان و داربست هائی که مردم می‏سازند خانه ‏هائی برگزین! * سپس از تمام ثمرات تناول کن، و راههائی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده به راحتی بپیما، از درون شکم آن ها نوشیدنی خاصی خارج می‏ش

آیاتی که در زمینه آفرینش حیوانات است به چند نکته می رسیم:

1. این آیات شامل همه نوع حیوانات از ریزترین تا درشت‎ترین حیوانات را شامل می‎شود و اختصاص به حیوان خاصی ندارد.

2. به منشأ خلقت حیوانات که آب است اشاره شده که همه جنبندگان و دوابّ از آب خلقت شده‎اند.

وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ... (9) و هر چیز زنده را از آب بوجود آوردیم.

وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(10)؛ و خداوند تمام جنبندگان را از آب آفرید، ‌پس برخی از آنها بر روی شکم خود (خزندگان) و برخی بر دو پا و برخی از آنها بر چهار پای خود راه می‌روند، خداوند هر آنچه بخواهد می‌آفریند.

3. از عجایب و شگفتی‎های آفرینش آن‎ها (حیوانات) سخن به میان آمده است؛ چرا که از حکمت و نظم و علم و آگاهی حکایت می‎کند. به طوری که نمی‎شود گفت تصادفی و بی‎حساب باشد. أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ(11) آیا پرندگانی را که بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏کنند نگاه نکردند؟ جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا که او به هر چیز بینا است.

4. از فواید وجودی و غایت خلقت آن‎ها سخن می‎گوید که وجود هیچ چیز در آفرینش، بی‎فایده و بدون خاصیت نیست که این مسأله هم حاکی از حکمت خالق می‎باشد. اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الاَنْعَمَ لِترْکبُوا مِنهَا وَ مِنهَا تَأْکلُونَ (12) خداوند کسى است که چهار پایان را براى شما آفرید تا بعضى را سوار شوید، و از بعضى تغذیه کنید.(13)  

 

پی نوشت ها :

(1)- فرقان/59

(2)- بقره/29

(3)- جاثیه/4

)4)- ملک/19

(5)- نحل/68-69

(6)- غاشیه/17

(7)- غافر/79

(8)- زخرف/12

(9)- انبیا/30

(10)- نور/45

(11)- ملک/19

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نظر دانشمندان جهان درباره نظریه داروین

نظر دانشمندان جهان درباره نظریه داروین


 از جمله دانشمندانى که نظریه داروین را رد کرده‌اند، یکى «ایف دورج» عضو سابق مجمع علمى فرانسه و دیگر «م. جولد سمیث» را نام مى‌برند، این دو نفر در صفحه 345 کتابى که به نام «نظریات تحول» نوشته‌اند: « مگر یک نفر مانند «نیوتن» پیدا شود و بطور طفره با اکتشاف جدید غیر منتظر این مسأله را حل نماید. - تا این که مى‌گویند - داروین وقتى قانون انتخاب طبیعى را مطرح کرد، خیال مى‌کرد نیوتنِ این نظریه است، ولى متأسفانه نظریه او در برابر نقد و ایراداتى که بر آن وارد آمد پایدار نماند.»


« فون بایر» دانشمند بزرگ و باستان شناس آلمانی در کتاب « ابطال نظر داروین» می‏نویسد: « هر کس بگوید: انسان زاده‏ میمون است باید او را یک فرد جسور دانست، زیرا ما در حفاری‏های خود کوچکترین گواهی بر این گفتار پیدا نکردیم»


« فیرکو» طبیعی‏دان آلمانی متخصص «انتریولوژی یا تاریخ طبیعی انسان» می‏نویسد: « پیشرفت‏های محسوسی که علم تاریخ طبیعی انسان نموده است، روز به روز خویشاوندی انسان و میمون را دورتر می‏سازد، در حفریات عهد چهارم زمین هنگامی که جمجمه‏های انسان‏ها را در نظر می‏گیریم هرگز به کلّه میمونی که به کلّه انسان شباهت داشته باشد دست نیافتیم.»


« ایلی دوسیون » می‏گوید: دو ضربت شدید که بر دو اصل داروین وارد آمد، آخرین مقاومت خود را از دست دادند، «قانون انتخاب طبیعی» به وسیله «هربرت اسپنسر» ابطال گردید، و قانون «وراثت اوصاف اکتسابی» که پایه نظریه داروین است با تحقیقات دانشمند جنین شناس «رسیمان» از پای درآمد.


« چینو » استاد دانشگاه « نانسی کشور فرانسه » می‏نویسد: قانون « سازش با محیط » و تطبیق اعضاء با مقتضیات وضع زندگی، بی‏پایه است، کسانی که تصوّر کرده‏اند اردک بر اثر شنا، پرده شنا را در پای خود پیدا کرده و در روز نخست دارا نبوده سخت در اشتباهند و اردک از روز نخست برای شنا کردن آفریده شده است.»


 « بلوجر » دانشمند فیزیولوژی می‏نویسد: من از نزدیک همه استدلال‏های کسانی را که معتقد به انتقال صفات اکتسابی بوده‏اند یک یک مورد بررسی قرار داده‏ام، ولی هیچکدام آنها قدرت اثبات این قانون کلی را ندارند.


« دویو اریموند » فیزیولوژیست فرانسوی می‏نویسد: قانون وراثت برای تغییر حوادث طبیعی اختراع گردید و بیش از یک فرضیه نیست.


بنابراین فرضه داروین بر اثر تحقیقات پژوهندگان دانش طبیعی حتی در حدّ یک فرضیّه هم نیست و هیچ اساس علمی ندارد و روز به روز بی‏پایگی آن به وضوح روشن می‏شود.

« وان بندن(Van Benden)» جنین شناس مشهور بلژیکی یک سال پس از فوت داروین قانون تولید مثل را در جانوران کشف می‏کند، و با این اکتشاف دوره جدیدی در تاریخ حیات شناسی به وجود می‏آورد. وی می‏گوید: «وقتی دو نطفه نر(اسپرماتوزوئید) و مادّه (اوول) به عنوان دو سلول متّحد می‏گردند، سلولی به نام تخم به وجود می‏آورند که پیوسته تقسیم می‏شوند، یعنی ابتدا به دو و سپس به چهار، و آن‏گاه به هشت، شانزده، سی و دو و... سلول‏های موجود رفته رفته تنوّع حاصل کرده،، بافت‏های بدن و سپس اعضا، و بالأخره دستگاه‏های مختلف، و سرانجام جاندار جدیدی نظیر والدین پا به عرصه می‏گذارند. وقتی طفلی به دنیا می‏آید در واقع دنباله وجود پدر و مادر است و با آنها پیوند مادی دارد، پس چنانچه صفتی بخواهد از والدین به اولاد برسد باید به هر صورت ممکن در سلولهای نطفه موجود باشد و از طریق آنان به اولاد انتقال یابد.»


پروفسور ابراهیم حورانی دانشمند زبان‌شناسی از کشور سوریه در رساله‌ائی تحت عنوان روش فلاسفه در رد نشو و ارتقاء می‌گوید: « دانشمندان نه تنها نظر داورین را به اثبات نرسانده‌اند. بلکه آن را رد کرده‌اند و با آن که می‌دانستند وی به مدت بیست سال در این زمینه تحقیق کرده است، بر او خرده گرفتند.»


استاد حورانی راجع به انتخاب طبیعی گفته است: « طبیعت تنها در موجودات تأثیر دارد و دیگر قادر نیست معلولی را بوجود آورد. می‌تواند چشمی را کور کند، ولی در پدید آمدن چشم نمی‌تواند نقش داشته باشد. مکتب داروین چنین اقتضا می‌کند که انواع عالی و پست در طول هم واقع شده باشند. در حالی‌که هم در موجودات زنده‌ فعلی و هم در نسل‌های انقراض یافته می‌بینیم که آنها در عرض نیز اجتماع کرده‌اند.»

فیرخومی می‌گوید: << برای ما آشکار شده که میان انسان و میمون فرق اساسی وجود دارد و نمی‌توان انسان را از نسل آن یا حیوانات دیگری پنداشت. >>


میفرت می‌گوید: « به هیچ وجه امکان ندارد مذهب داورین را تأیید کنیم، بلکه آن را همیشه در ردیف افکاری بچه‌گانه خواهیم داشت»


هکسلی می‌گوید: « طبق اداله‌ائی که در دست داریم هنوز روشن نشده است که نوعی از گیاهان و حیوانات به سبب انتخاب طبیعی یا مصنوعی پدید آمده باشند.») و باز می‌گوید: « البته انسان فقط انسان است و در انسانیت خود هم یگانه و بی‌نظیر می‌باشد.»


پرفسور تندل می‌گوید: « شکی نیست کسانیکه به تکامل عقیده پیدا کرده‌اند نمی‌دانند که این موضوع بر اساس یک سلسله مقدماتی استوار گشته که هنوز مورد قبول واقع نگشته، بی‌گفتگو نیست که باید عقیده‌ داروین را دگرگون(متلاشی و نابود) ساخت».


پروفسور دوبژانسکی(Dobzhansky) گفته است: « شکی نیست که جنبه‌های تاریخی و عوامل اصلی جریان تکامل هنوز به طور کامل معلوم نشده است. علل و عواملی که برای پیشرفت نوع بشر شمرده‌اند، بسیار مبهم و تاریک است و نتایج ضعیفی از آن گرفته می‌شود.


کلارک در کتاب گواهی فسیل برای تکامل تدریجی بشر به سال 1964 می‌گوید: «شانس پیدا شدن فسیل از اجداد واقعی و حتی نمایش دهنده‌ایی از گروه جغرافیای محلی که اجداد حقیقی ما را ثابت کند، آنقدر کم است که اصولاً قابلیت و ارزش تصور هم ندارد.»


دانشمند معروف انگلیسی به نام دیوز(L.M.Davies) در باره کتاب اصل انواع داروین که در سال 1859 منتشر شد، می‌گوید: « تنها در این کتاب بیش از 800 جمله شرطی از قبیل بیایید فرض کنیم، ممکن است حدس بزنیم و غیره وجود دارد.»


خود داروین در فصل 6 کتاب اصل انواع می‌گوید: « قبل از اینکه خواننده به این قسمت از کار من برسد مشکلات زیادی به او هجوم خواهند آورد. البته بعضی از آنها به قدری جدّی و موجه است که باید اعتراف کنم هم اکنون نیز به سختی می‌توانم خود در باره آنها فکر کنم و دچار تردید نشوم.»


بیولوژیست فرانسوی ژان رستان(Rostand) می‌گوید: « تئوری تکامل افسانه پریان برای بزرگسالان است.»


گراسه(P.P.Grasse) عضو آکادمی علوم فرانسه می‌گوید: « هیچ بعید نیست که سرانجام، بیولوژی عنان و زبان تفسیر را در این باره به دست متافیزیک( علوم ماوراء الطبیعه) بسپارد».

به اشتباه برخی می‌پندارند تنها رجال مذهبی منکر عقیده تکامل انواع هستند، چون در میان دانشمندان بزرگ طبیعی، کسانی از قبیل استاد ویالتون(Wiallcton) رئیس دانشکده پزشکی و استاد جنین ‌شناسی در مونپلیه فرانسه و پروفسور کاترفاژ مدیر موزه تاریخ طبیعی درپاریس این مکتب را رد کرده‌اند.


کاترفاژ می‌گوید: « ما نمی‌دانیم چگونه انواع مختلف مارها بوجود آمدند، ولی این را می‌دانیم که آنها قابل تبدیل به انواع دیگر نیستند و داروین و لامارک قطعاً ناموس آفرینش را درباره‌ آنها کشف نکرده‌اند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دو نکته مهم از کتاب هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی درباره نظریه تکامل داروین

دو نکته مهم از کتاب هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی درباره نظریه تکامل داروین


نکته 557

روزنامه اطلاعات تاریخ 16/ 2/ 1332 ه ش مطابق 22 شعبان 1372 ه ق:


لیما- یونایتدپرس- دیروز از طرف اداره باستان شناسى کشور پرو اعلام شد که عده‏اى از دانشمندان باستان شناس آن کشور ضمن کشفیات و حفر آثار قدیمه جنگلهاى «اکوراکو» واقع در 155 کیلومترى لیما اسکلت یک انسان عظیم الجثه‏اى را پیدا کرده‏اند که طول قد آن نه پا و نیم مى‏باشد. ساختمان استخوان‏بندى این اسکلت به اندازه‏اى قوى و محکم است که پس از چندین هزار سال که زیر مقدار زیادى سنگ و خاک بوده مع ذلک آسیبى بدان وارد نیامده است.


دانشمندان باستان شناسى پرو معتقدند که اسکلت مزبور متعلق به انسان ششصد هزار سال تا یک میلیون سال قبل بوده است. با اظهار نظر این دانشمندان فرضیه «داروین» مبنى بر این که انسان از نژاد میمون است باطل گردیده است زیرا در اسکلت جدید هیچگونه علامتى که حاکى از آثار اسکلت میمون باشد مشاهده نشده است.


تقریبا یک سال قبل یک ظرف قدیمى در همین جنگل کشف شد که مربوط به یک میلیون سال قبل بوده است. این ظرف از سنگ ساخته شده بود و وزن آن به بیست و پنج کیلو مى‏رسید. پایان.

قبل از جنل، یکى از علماى آمریکائى از جرجى زیدان بتوسط کاغذى پرسیده بود که علماى مسلمان‏


در نظریه داروین چه مى‏گویند؟ و این سؤال براى علماى مصر فرستاده شد. یکى از آنان جوابى فرستاد وسائل اظهار تشکر کرده وعده داد جواب او را بانگلیسى ترجمه و منتشر کند.


جواب عالم این بود که نظریه داروین حدسى بیش نیست، و بأدله تأیید نشده یکى از علماى آلمان عین ادله داروین را ذکر کرده و آن را دلیل تقهقر انسان و مسخ او بمیمون دانسته، هیچ بعید نیست که مردى پس از داروین ظاهر شود و ادله او را باطل کند. با اینکه ما تعقل نمیکنیم اگر افراد انسان از زمین بر افتد، انواع بوزینه که از هزاران سال پیش تاکنون موجود بوده و تغییرى نکرده‏اند این همه اختراعات بشرى و علوم و ادب او را استخراج کنند. اگر عقیده داروین بطور قطع ثابت میشد ما مجبور بودیم ظاهر آیات را طورى تأویل کنیم که با محسوسات و معقولات موافق گردد اما چنین نیست.

نویسنده گوید: پس از داروین، آثار انسانى را در اعماق زمین یافته‏اند از هشتاد هزار سال پیش از این و بیشتر، و منتها مدتى که داروین معتقد بود سى هزار سال است و این کشف فرضیه داروین را باطل مى‏کند چون آنزمان که انسان موجود بود بر حسب این کشف، قبل از دوره میمون است. کسانیکه در فلسفه قدیم بنى نوع انسان را قدیم زمانى میدانستند آدم را بنوع تأویل میکردند یا انسان کامل. و کسانى که امروز جمع بین قول داروین و عقاید دینى میکنند همین را میگویند. گوریلا و شمبانزه همین‏اند که هستند و همینگونه اولاد خواهند آورد و هرگز اختراعات امروزه انسان را نخواهند یافت.


این مطلب را از یادداشتهاى مخطوط مرحوم استاد علامه شعرانى نقل کرده‏ایم. کلمه حدس بمعنى دارج و رائج عرف عام آنست نه به معنى مصطلح ارباب معقول. و یکى از کشف آثار انسانى در نکته 557 گفته شد. و در رد داروین کتابها نوشته‏اند.


منبع:هزار و یک نکته علامه حسن حسن زاده آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هدف خداوند از خلقت انسان چیست؟

هدف از خلقت انسان چیست؟ آیا فقط عبادت خداوند است؟

و قتی گفته می شود هدف خدا از آفرینش عالم یا انسان چیست؟ دو معنی ممکن است داشته باشد:

۱. این که خدا به عنوان خالق و فاعل عالم چه هدفی از خلقت خود داشته است؟ یعنی هدف خودش از آفرینش چه بود؟

۲. این که خدا چه هدفی را برای موجودات قرار داده است؟ یعنی غایت مخلوقات چیست؟


برای این که جواب سؤال اول مشخص شود به خودمان رجوع می کنیم. ما انسان ها قوّه خیال و تعقل داریم؛ قوّه شنوایی و بینایی داریم، حتی کمال جویی و آگاهی جویی داریم؛ و ... اینها کمالات ذاتی ماست اگر این قوا نباشند موجودی بنام انسان نیز نخواهد بود. اگر کسی از ما بپرسد که شما چرا می بینید یا می شنوید؟ چه جوابی می دهیم؟ جواب می دهیم که: می شنوم و می بینیم چون انسانم و قوّه شنوایی و بینایی دارم. (داشتن چشم و گوش برای دیدن کافی نیست. برای دیدن وشنیدن نیاز به قوّه ی بینایی و شنوایی هست که قوایی روحی هستند برای همین است که انسان در حالت خواب بدون چشم وگوش نیز می بیند و می شنود) به همین صورت ما تخیّل می کنیم، تعقّل می کنیم و در پی آگاهی هستیم، چون انسانیم و اینها از ذاتیّات انسان است. موجودی که قوّه شنوایی و بینایی ــ نه چشم و گوش ــ و تعقّل و تخیّل و علم جویی و کمال جویی ندارد یقینا انسان نیست؛ چون فاقد کمالات اولیه انسانی است.

اگر ما تخیّل نمی کردیم پس قوّه خیال نداشتیم اگر تعقّل نمی کردیم پس عقّل نداشتیم؛ اگر اختیار نمی کردیم مختار نبودیم (از نظر فلسفی عقل، عین تعقل و تعقل عین معقول بالذات است کما اینکه قوه خیال متحد با تخیل و متخیّل است و اختیار عین مختار و عین مورد اختیار است. اگر چه در نگاه عرفی اینها جدا از هم به نظر می رسند . چون اینها مجردند؛ و صفت و فعل مجرد – بوجهی - عین اوست)  آیا بنّایی که هیچ بنایی نساخته و نقّاشی که هیچ نقشی نکشیده است معنی دارد. خدایی که خالق نباشد یک موجود توهمّی است که اسمش را خدا گذاشته ایم. لذا معنی ندارد که بگوییم خدا ما را نمی آفرید. معنی ندارد که بگوییم خدا اگر می خواست ما را نمی آفرید.

خدا نه تنها ذاتش واجب الوجود است اراده و علم و اختیارش هم واجب الوجود است. عبارت «اگر می خواست» یعنی «ممکن بود» و« امکان » در مقابل « وجوب» است اگر گفته شود که: «برای خدا ممکن بود که ما را نیافریند» معنایش این است که در اراده و علم و اختیار خدا امکان راه دارد. در حالی در ساحت واجب الوجود امکان راه ندارد. چون از امکان صفات امکان ذات لازم می آید. و امکان وجود با وجوب وجود بالذات سازگار نیست. هر چه خدا آفریده است، ظهور علم اوست و علم او ظهور اسماء کمالیّه اوست.


بنابراین تمام موجودات ظهور اسماء خدا هستند. ظهور کمالات اویند، ظهور علم و اراده و اختیار اویند. بنابراین خدا از آفرینش، هدفی جز خود نداشت. آفرید چون آفرینندگی کمال است. آفرید چون خداست اگر آفرینش نبود پس خدایی نبود اگر معلول نباشد یقینا علّت تامّه آن هم نخواهد بود.

وقتی می گوییم خدا آفرید به این معنی نیست که مخلوقات در عرض خدا وجود دارند. آفرینش خدا مثل کار نجّار و بنّا و نقّاش و امثال آنها نیست. آفرینش خدا مثل آفرینش قوّه خیال ماست با این تفاوت که خدا واجب الوجود است ولی قوّه خیال ممکن الوجود است. همان طور که قوّه خیال ما صور خیالی را به محض اراده کردن ظاهر می کند خدا نیز به محض اراده کردن، موجودات را ظاهر می کند. صور خیالی از عدم نمی آیند، بلکه کمالات خود قوّه خیالند که ظهور می یابند. مخلوقات نیز ظهور کمالات واسماء خدا هستند. صور خیالی جدا از قوّه خیال نیستند؛ مخلوقات هم جدا از خدا معنی ندارند. صور خیالی جدا از قوّه خیال نیستند ولی عین او یا جزء او هم نیستند. مخلوقات هم خدا نیستند ولی عین او یا جز او هم نیستند.


موجودات از علم خدا آغاز شدند و با طی مراحلی تنزّل نمودند. از عالم ربوبی به عالم عقول و از عالم عقول به عالم مثال، و از عالم مثال به عالم ماده رسیدند. لذا در عین این که در عالم مادّه هستند در عوالم مافوق نیزحضور دارند. ــ شرح جریان تنزّل موجودات از مرتبه ی علم الهی در این نامه قابل ارائه نیست چرا که به چندین سال تحصیل فلسفه و عرفان نظری محتاج است ــ خداوند متعال می فرماید: «وَ إِن مِّن شىَ‏ْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائنُهُ وَ مَا نُنزَّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُوم؛[حجر/۲۱] و هیچ چیزی نیست مگر این که خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن» (یعنی هر چه در عالم مادّه است و از جمله انسان، در ملکوت و جبروت و عالم ربوبی حقایقی غیرمادی و مجرد دارند که فهم حقیقت آن از درک افراد عادی خارج است و جز با دهها سال تحصیل و تهذیب مداوم نمی توان با آن حقایق آشنا شد. آنچه در زمین و عالم مادّه است پایین ترین درجه وجود است؛ و حرکت این عالم و موجودات آن ناشی از همین ضعف وجود است؛ و مسیر این حرکت به سمت اصل موجودات است. هر کسی و هر چیزی از هر جا آمده به همانجا باز می گردد؛ و همه، ظهور اسماء خدایند لذا به عالم اسماء باز می گردند. «ْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛[بقره/۱۵۶] ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم».« وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛[بقره/۲۱۰]؛ و همه امور به سوی خدا باز می گردند».

و مراد از این بازگشت به سوی خدا صرفا بازگشت به بهشت و جهنم نیست. بازگشت اشیاء، ‌به اسماء الله است. هر موجودی ظهور هر اسمی است به سوی همان اسم نیز محشور می شود. لذا هدف خلقت بازگشت به خدا و اسماء اوست. حتی خود بهشت و جهنّم نیز ظهور اسماء خدا هستند و آیه « وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ » شامل آنها هم می شود. لذا بهشت و جهنم نیز همراه با اهل بهشت و اهل جهنّم بازگشت به خدا و اسماء می کنند. بنابراین بهشت و جهنم آخر سیر انسان نیست. مراد از مقام عبودیّت نیز همین است. عبد یعنی بنده و بنده از واژه «بند» به معنی« بسته شده» است. لذا بنده و عبد یعنی بسته شده به خدا (وجود رابط). عبد کسی است که به مرتبه اسماءالله ترقی کرده و ربط تامّ خود را به خدا مشاهده می کند. وقتی گفته می شود هدف از خلقت انسان عبادت خداست. منظور همین عبادت مرسوم (نماز و روزه و ....) نیست. بلکه منظور آن حقیقی است که در سایه ی این اعمال برای انسان حاصل می شود. لذا خداوند متعال می فرمود: « وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعینَ* الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ؛[بقره، آیات ۴۵و۴۶] و به وسیله صبر (روزه) و نماز یاری جویید در حالی که مسلماً این کار سخت است مگر بر خاشعان، کسانی که می دانند که آنان پروردگارشان را ملاقات می کنند و این که آنان فقط به سوی او باز می گردند».


بهشت غایت بدن انسان است نه غایت روح انسان، روح انسان از مقام قرب خدا آمده و به سوی آن باز می گردد. خداوند متعال فرمود: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنىّ‏ِ خَلِقُ  بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ*فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ* فَسَجَدَ الْمَلَئکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ أَن یَکُونَ مَعَ السَّجِدِینَ؛[حجر، ۲۸-۳۱] و زمانی که پروردگار به ملائکه گفت من آفریننده بشری هستم از گل خشکیده ای که از گل سیاه وبد بویِ شکل یافته، گرفته شده است. پس زمانی که او را مرتب نمودم و از روح خود در او دمیدم پس برای او سجده کنید پس همه ملائک سجده کردند مگر ابلیس که سر باز زد از این که با سجده کنندگان باشد». در این آیه و آیات دیگر خداوند متعال روح را به خود منتسب کرده است؛ و با واژه « روحی » از آن یاد کرده است؛ که لطافت آن از اهلش پوشیده نیست. این تعبیرحتی از تعبیر « روح الله» هم بالاتر است.

این مرتبه، مرتبه خلافت الهی است که همه موجودات در مقابل آن سر فرود می آورند. البته به شرط این که انسان با اختیار خود به این مقام نائل شود؛ و راه رسیدن به این مقام تبعیّت از قرآن است و انسان کامل است. چون قرآن همان علم خداست که تا حد یک کتاب تنزل کرده است؛ وحقیقت آن را انسان کامل حمل می کند. لذا قرآن و ولی خدا از همانجایی آمده اند که روح انسان آمده است. قرآن، جامع تمام آن اسمائی است که رسیدن به حقیقت آنها غایت انسان است. لذا قرآن نقشه راه و نقشه وجود انسان است؛ وانسان کامل تجسّم قرآن است.

سخن در این باب زیاد است به قدری که دهها سال تحصیل برای رسیدن به کنه آن کافی نیست و اساساً به صرف درس خواندن کسی به این حقایق نمی رسد.

آنچه گفتیم برای کسی که از فلسفه و عرفان نظری بیگانه است تنها یک سری کلمات است ولی چاره از گفتن نبود. طالب حقیقت به حقیقت این مطالب نمی رسد مگر با پرداخت هزینه آن که عبارت است از تحمّل مشقّت تحصیل علم. در این عالم مال بی ارزش دنیا را جز با عرق جبین به کسی نمی دهد، کجا رسد حقایق الهی را.«وَ أَن لَّیْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَی؛[نجم/۳۹] اینکه: براى مردم پاداشى جز آنچه خود کرده‏‌اند نیست.»  توضیح این حقایق برای کسی که عاری از مقدمات فلسفی و عرفانی است نظیر این است که بخواهید زیبایی طبیعت را به نابینای مادر زاد توضیح دهید. شما هر چه از رنگ و نور و تناسبات به نابینای مادر زاد بگویید او چیز دیگری تصوّر خواهد کرد. راه چاره این است که با عمل جراحی چشم او را باز کنید. برای رسیدن به حقیقت انسان و حقیقت اسماء و صفات خدا و بهشت و جهنم نیز چاره ای جز تحمّل تحصیل علم و تهذیب نفس نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مال حرام

عبادت حرامخور به چه می ماند؟


رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

العِبادَةُ مَع أکْلِ الحَرامِ کالبِناءِ على الرَّمْلِ - وقیلَ : على الماءِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

عبادت کردن با وجود حرام خوارى مانند ساختن بنایى است بر روى شن «و به قولى : بر روى آب» .

 منتخب میزان الحکمة : 144

گذشتن از یک لقمه حرام، چقدر ثواب دارد؟


عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

تَرْکُ لُقْمَةِ حَرامٍ أحَبُّ إلى اللّه من صلاةِ ألفَی رَکْعَةٍ تَطَوُّعا .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

فرو گذاشتن یک لقمه حرام ، نزد خدا محبوتر است از خواندن دو هزار رکعت نماز مستحبى .

 منتخب میزان الحکمة : 144

لقمه ی حرام چه اثری دارد؟


عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

أطِبْ کَسبَکَ تُستَجَبْ دَعوَتُکَ ،فإنَّ الرّجلَ یَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلى فیهِ (حَراما ) فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعینَ یوما 

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

در آمدت را پاک کن تا دعایت مستجاب شود؛ زیرا هرگاه آدمى لقمه [حرام ]به دهان خود ببرد ، تا چهل روز دعایى از او پذیرفته نمى‏شود

 مکارم الأخلاق 

الاءمامُ الباقرٌ علیه‏السلام :

انَّ الرّجُلَ إذا أصابَ مالاً مِن حَرامٍ لَم یُقْبَلْ مِنهُ حَجُّ ولا عُمْرَةٌ ولا صِلَةُ رَحِمٍ حتّى أنّه یَفْسُدُ فیهِ الفَرْجُ .

امام باقر علیه‏السلام :

هرگاه انسان مالى از حـرام بـه دست آورد نه حجّى از او پذیرفته شود ، نه عمره‏اى و نه صله رحمى و حتّى در ازدواج و زناشویى او تأثیر سوء مى‏گذارد .

 منتخب میزان الحکمة : 144

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علت عدم استجابت دعا و یا تأخیر آن چیست؟

علت عدم استجابت دعا و یا تأخیر آن چیست؟


شخصی نزد حضرت علی(ع) از عدم استجابت دعا شکایت کرد و گفت: با این که خداوند فرمود: دعا کنی، من اجابت می کنم چرا ما دعا می کنیم و به اجابت نمیرسد؟ امام فرمود: قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده (به همین جهت دعایتان مستجاب نمیشود:

1- شما خدا را شناخته، اما حق او را ادا نکرده اید. به همین دلیل شناخت شما سودی به حالتان نداشته است.

2- شما به فرستاده او ایمان آوردهاید. سپس با سنتش به مخالفت برخاسته اید. ثمره ایمان شما کجا است؟

3- کتاب او را خوانده اید، ولی به آن عمل نکردهاید! گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم، سپس به مخالفت برخاستید!

4- شما می گوید از مجازات و کیفر خدا می ترسید، اما همواره کارهایی می کنید که شما را به آن نزدیک میکند.

5- شما می گویید به پاداش الهی علاقه دارید، امّا همواره کاری انجام می دهید که شما را از آن دور می کند.

6- نعمت خدا را می خورید و حق شکر او را ادا نمیکنید.

7- به شما دستور داده دشمن شیطان باشید (اما طرح دوستی با او می ریزید). ادعای دشمنی با شیطان را دارید، امّا عملاً با او مخالفت نمیکنید.


8- عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده اید... با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد، در حالی که خودتان درهای آن را بسته اید؟! تقوا پیشه کنید. اعمال خویش را اصلاح نمایید. امر به معروف و نهی از منکر کنید تا دعای شما به اجابت برسد.


منبع:سفینة البحار، ج 1، ص 449 و 448.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰