عبد

هدف خداوند از خلقت انسان چیست؟

هدف از خلقت انسان چیست؟ آیا فقط عبادت خداوند است؟

و قتی گفته می شود هدف خدا از آفرینش عالم یا انسان چیست؟ دو معنی ممکن است داشته باشد:

۱. این که خدا به عنوان خالق و فاعل عالم چه هدفی از خلقت خود داشته است؟ یعنی هدف خودش از آفرینش چه بود؟

۲. این که خدا چه هدفی را برای موجودات قرار داده است؟ یعنی غایت مخلوقات چیست؟


برای این که جواب سؤال اول مشخص شود به خودمان رجوع می کنیم. ما انسان ها قوّه خیال و تعقل داریم؛ قوّه شنوایی و بینایی داریم، حتی کمال جویی و آگاهی جویی داریم؛ و ... اینها کمالات ذاتی ماست اگر این قوا نباشند موجودی بنام انسان نیز نخواهد بود. اگر کسی از ما بپرسد که شما چرا می بینید یا می شنوید؟ چه جوابی می دهیم؟ جواب می دهیم که: می شنوم و می بینیم چون انسانم و قوّه شنوایی و بینایی دارم. (داشتن چشم و گوش برای دیدن کافی نیست. برای دیدن وشنیدن نیاز به قوّه ی بینایی و شنوایی هست که قوایی روحی هستند برای همین است که انسان در حالت خواب بدون چشم وگوش نیز می بیند و می شنود) به همین صورت ما تخیّل می کنیم، تعقّل می کنیم و در پی آگاهی هستیم، چون انسانیم و اینها از ذاتیّات انسان است. موجودی که قوّه شنوایی و بینایی ــ نه چشم و گوش ــ و تعقّل و تخیّل و علم جویی و کمال جویی ندارد یقینا انسان نیست؛ چون فاقد کمالات اولیه انسانی است.

اگر ما تخیّل نمی کردیم پس قوّه خیال نداشتیم اگر تعقّل نمی کردیم پس عقّل نداشتیم؛ اگر اختیار نمی کردیم مختار نبودیم (از نظر فلسفی عقل، عین تعقل و تعقل عین معقول بالذات است کما اینکه قوه خیال متحد با تخیل و متخیّل است و اختیار عین مختار و عین مورد اختیار است. اگر چه در نگاه عرفی اینها جدا از هم به نظر می رسند . چون اینها مجردند؛ و صفت و فعل مجرد – بوجهی - عین اوست)  آیا بنّایی که هیچ بنایی نساخته و نقّاشی که هیچ نقشی نکشیده است معنی دارد. خدایی که خالق نباشد یک موجود توهمّی است که اسمش را خدا گذاشته ایم. لذا معنی ندارد که بگوییم خدا ما را نمی آفرید. معنی ندارد که بگوییم خدا اگر می خواست ما را نمی آفرید.

خدا نه تنها ذاتش واجب الوجود است اراده و علم و اختیارش هم واجب الوجود است. عبارت «اگر می خواست» یعنی «ممکن بود» و« امکان » در مقابل « وجوب» است اگر گفته شود که: «برای خدا ممکن بود که ما را نیافریند» معنایش این است که در اراده و علم و اختیار خدا امکان راه دارد. در حالی در ساحت واجب الوجود امکان راه ندارد. چون از امکان صفات امکان ذات لازم می آید. و امکان وجود با وجوب وجود بالذات سازگار نیست. هر چه خدا آفریده است، ظهور علم اوست و علم او ظهور اسماء کمالیّه اوست.


بنابراین تمام موجودات ظهور اسماء خدا هستند. ظهور کمالات اویند، ظهور علم و اراده و اختیار اویند. بنابراین خدا از آفرینش، هدفی جز خود نداشت. آفرید چون آفرینندگی کمال است. آفرید چون خداست اگر آفرینش نبود پس خدایی نبود اگر معلول نباشد یقینا علّت تامّه آن هم نخواهد بود.

وقتی می گوییم خدا آفرید به این معنی نیست که مخلوقات در عرض خدا وجود دارند. آفرینش خدا مثل کار نجّار و بنّا و نقّاش و امثال آنها نیست. آفرینش خدا مثل آفرینش قوّه خیال ماست با این تفاوت که خدا واجب الوجود است ولی قوّه خیال ممکن الوجود است. همان طور که قوّه خیال ما صور خیالی را به محض اراده کردن ظاهر می کند خدا نیز به محض اراده کردن، موجودات را ظاهر می کند. صور خیالی از عدم نمی آیند، بلکه کمالات خود قوّه خیالند که ظهور می یابند. مخلوقات نیز ظهور کمالات واسماء خدا هستند. صور خیالی جدا از قوّه خیال نیستند؛ مخلوقات هم جدا از خدا معنی ندارند. صور خیالی جدا از قوّه خیال نیستند ولی عین او یا جزء او هم نیستند. مخلوقات هم خدا نیستند ولی عین او یا جز او هم نیستند.


موجودات از علم خدا آغاز شدند و با طی مراحلی تنزّل نمودند. از عالم ربوبی به عالم عقول و از عالم عقول به عالم مثال، و از عالم مثال به عالم ماده رسیدند. لذا در عین این که در عالم مادّه هستند در عوالم مافوق نیزحضور دارند. ــ شرح جریان تنزّل موجودات از مرتبه ی علم الهی در این نامه قابل ارائه نیست چرا که به چندین سال تحصیل فلسفه و عرفان نظری محتاج است ــ خداوند متعال می فرماید: «وَ إِن مِّن شىَ‏ْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائنُهُ وَ مَا نُنزَّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُوم؛[حجر/۲۱] و هیچ چیزی نیست مگر این که خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن» (یعنی هر چه در عالم مادّه است و از جمله انسان، در ملکوت و جبروت و عالم ربوبی حقایقی غیرمادی و مجرد دارند که فهم حقیقت آن از درک افراد عادی خارج است و جز با دهها سال تحصیل و تهذیب مداوم نمی توان با آن حقایق آشنا شد. آنچه در زمین و عالم مادّه است پایین ترین درجه وجود است؛ و حرکت این عالم و موجودات آن ناشی از همین ضعف وجود است؛ و مسیر این حرکت به سمت اصل موجودات است. هر کسی و هر چیزی از هر جا آمده به همانجا باز می گردد؛ و همه، ظهور اسماء خدایند لذا به عالم اسماء باز می گردند. «ْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ؛[بقره/۱۵۶] ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم».« وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛[بقره/۲۱۰]؛ و همه امور به سوی خدا باز می گردند».

و مراد از این بازگشت به سوی خدا صرفا بازگشت به بهشت و جهنم نیست. بازگشت اشیاء، ‌به اسماء الله است. هر موجودی ظهور هر اسمی است به سوی همان اسم نیز محشور می شود. لذا هدف خلقت بازگشت به خدا و اسماء اوست. حتی خود بهشت و جهنّم نیز ظهور اسماء خدا هستند و آیه « وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ » شامل آنها هم می شود. لذا بهشت و جهنم نیز همراه با اهل بهشت و اهل جهنّم بازگشت به خدا و اسماء می کنند. بنابراین بهشت و جهنم آخر سیر انسان نیست. مراد از مقام عبودیّت نیز همین است. عبد یعنی بنده و بنده از واژه «بند» به معنی« بسته شده» است. لذا بنده و عبد یعنی بسته شده به خدا (وجود رابط). عبد کسی است که به مرتبه اسماءالله ترقی کرده و ربط تامّ خود را به خدا مشاهده می کند. وقتی گفته می شود هدف از خلقت انسان عبادت خداست. منظور همین عبادت مرسوم (نماز و روزه و ....) نیست. بلکه منظور آن حقیقی است که در سایه ی این اعمال برای انسان حاصل می شود. لذا خداوند متعال می فرمود: « وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَى الْخاشِعینَ* الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ؛[بقره، آیات ۴۵و۴۶] و به وسیله صبر (روزه) و نماز یاری جویید در حالی که مسلماً این کار سخت است مگر بر خاشعان، کسانی که می دانند که آنان پروردگارشان را ملاقات می کنند و این که آنان فقط به سوی او باز می گردند».


بهشت غایت بدن انسان است نه غایت روح انسان، روح انسان از مقام قرب خدا آمده و به سوی آن باز می گردد. خداوند متعال فرمود: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنىّ‏ِ خَلِقُ  بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ*فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ* فَسَجَدَ الْمَلَئکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ أَن یَکُونَ مَعَ السَّجِدِینَ؛[حجر، ۲۸-۳۱] و زمانی که پروردگار به ملائکه گفت من آفریننده بشری هستم از گل خشکیده ای که از گل سیاه وبد بویِ شکل یافته، گرفته شده است. پس زمانی که او را مرتب نمودم و از روح خود در او دمیدم پس برای او سجده کنید پس همه ملائک سجده کردند مگر ابلیس که سر باز زد از این که با سجده کنندگان باشد». در این آیه و آیات دیگر خداوند متعال روح را به خود منتسب کرده است؛ و با واژه « روحی » از آن یاد کرده است؛ که لطافت آن از اهلش پوشیده نیست. این تعبیرحتی از تعبیر « روح الله» هم بالاتر است.

این مرتبه، مرتبه خلافت الهی است که همه موجودات در مقابل آن سر فرود می آورند. البته به شرط این که انسان با اختیار خود به این مقام نائل شود؛ و راه رسیدن به این مقام تبعیّت از قرآن است و انسان کامل است. چون قرآن همان علم خداست که تا حد یک کتاب تنزل کرده است؛ وحقیقت آن را انسان کامل حمل می کند. لذا قرآن و ولی خدا از همانجایی آمده اند که روح انسان آمده است. قرآن، جامع تمام آن اسمائی است که رسیدن به حقیقت آنها غایت انسان است. لذا قرآن نقشه راه و نقشه وجود انسان است؛ وانسان کامل تجسّم قرآن است.

سخن در این باب زیاد است به قدری که دهها سال تحصیل برای رسیدن به کنه آن کافی نیست و اساساً به صرف درس خواندن کسی به این حقایق نمی رسد.

آنچه گفتیم برای کسی که از فلسفه و عرفان نظری بیگانه است تنها یک سری کلمات است ولی چاره از گفتن نبود. طالب حقیقت به حقیقت این مطالب نمی رسد مگر با پرداخت هزینه آن که عبارت است از تحمّل مشقّت تحصیل علم. در این عالم مال بی ارزش دنیا را جز با عرق جبین به کسی نمی دهد، کجا رسد حقایق الهی را.«وَ أَن لَّیْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَی؛[نجم/۳۹] اینکه: براى مردم پاداشى جز آنچه خود کرده‏‌اند نیست.»  توضیح این حقایق برای کسی که عاری از مقدمات فلسفی و عرفانی است نظیر این است که بخواهید زیبایی طبیعت را به نابینای مادر زاد توضیح دهید. شما هر چه از رنگ و نور و تناسبات به نابینای مادر زاد بگویید او چیز دیگری تصوّر خواهد کرد. راه چاره این است که با عمل جراحی چشم او را باز کنید. برای رسیدن به حقیقت انسان و حقیقت اسماء و صفات خدا و بهشت و جهنم نیز چاره ای جز تحمّل تحصیل علم و تهذیب نفس نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مال حرام

عبادت حرامخور به چه می ماند؟


رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

العِبادَةُ مَع أکْلِ الحَرامِ کالبِناءِ على الرَّمْلِ - وقیلَ : على الماءِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

عبادت کردن با وجود حرام خوارى مانند ساختن بنایى است بر روى شن «و به قولى : بر روى آب» .

 منتخب میزان الحکمة : 144

گذشتن از یک لقمه حرام، چقدر ثواب دارد؟


عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

تَرْکُ لُقْمَةِ حَرامٍ أحَبُّ إلى اللّه من صلاةِ ألفَی رَکْعَةٍ تَطَوُّعا .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

فرو گذاشتن یک لقمه حرام ، نزد خدا محبوتر است از خواندن دو هزار رکعت نماز مستحبى .

 منتخب میزان الحکمة : 144

لقمه ی حرام چه اثری دارد؟


عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

أطِبْ کَسبَکَ تُستَجَبْ دَعوَتُکَ ،فإنَّ الرّجلَ یَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلى فیهِ (حَراما ) فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعینَ یوما 

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

در آمدت را پاک کن تا دعایت مستجاب شود؛ زیرا هرگاه آدمى لقمه [حرام ]به دهان خود ببرد ، تا چهل روز دعایى از او پذیرفته نمى‏شود

 مکارم الأخلاق 

الاءمامُ الباقرٌ علیه‏السلام :

انَّ الرّجُلَ إذا أصابَ مالاً مِن حَرامٍ لَم یُقْبَلْ مِنهُ حَجُّ ولا عُمْرَةٌ ولا صِلَةُ رَحِمٍ حتّى أنّه یَفْسُدُ فیهِ الفَرْجُ .

امام باقر علیه‏السلام :

هرگاه انسان مالى از حـرام بـه دست آورد نه حجّى از او پذیرفته شود ، نه عمره‏اى و نه صله رحمى و حتّى در ازدواج و زناشویى او تأثیر سوء مى‏گذارد .

 منتخب میزان الحکمة : 144

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علت عدم استجابت دعا و یا تأخیر آن چیست؟

علت عدم استجابت دعا و یا تأخیر آن چیست؟


شخصی نزد حضرت علی(ع) از عدم استجابت دعا شکایت کرد و گفت: با این که خداوند فرمود: دعا کنی، من اجابت می کنم چرا ما دعا می کنیم و به اجابت نمیرسد؟ امام فرمود: قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده (به همین جهت دعایتان مستجاب نمیشود:

1- شما خدا را شناخته، اما حق او را ادا نکرده اید. به همین دلیل شناخت شما سودی به حالتان نداشته است.

2- شما به فرستاده او ایمان آوردهاید. سپس با سنتش به مخالفت برخاسته اید. ثمره ایمان شما کجا است؟

3- کتاب او را خوانده اید، ولی به آن عمل نکردهاید! گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم، سپس به مخالفت برخاستید!

4- شما می گوید از مجازات و کیفر خدا می ترسید، اما همواره کارهایی می کنید که شما را به آن نزدیک میکند.

5- شما می گویید به پاداش الهی علاقه دارید، امّا همواره کاری انجام می دهید که شما را از آن دور می کند.

6- نعمت خدا را می خورید و حق شکر او را ادا نمیکنید.

7- به شما دستور داده دشمن شیطان باشید (اما طرح دوستی با او می ریزید). ادعای دشمنی با شیطان را دارید، امّا عملاً با او مخالفت نمیکنید.


8- عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده اید... با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد، در حالی که خودتان درهای آن را بسته اید؟! تقوا پیشه کنید. اعمال خویش را اصلاح نمایید. امر به معروف و نهی از منکر کنید تا دعای شما به اجابت برسد.


منبع:سفینة البحار، ج 1، ص 449 و 448.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سیزده اصول ایمان یهود ( بر اساس نظر یهودیان حال حاضر)

سیزده اصول ایمان یهود ( بر اساس نظر یهودیان حال حاضر)


خداوندِ متبارک، موجود (حاضر) و ناظر است.

او واحد و یکتاست. 

او جسم ندارد و شباهتی هم به جسم ندارد .

او مُقدم بر هر موجود قدیمی ‌‌در جهان است.

عبادت موجودی به غیر از او جایز نیست.

او از نیت و افکار انسانها آگاه است.

نبوت حضرت موسی سرور ما حقیقت دارد.

حضرت موسی به لحاظ نبوت از دیگر انبیای بنی ‌‌اسرائیل برتر است.

تورات مقدس از آسمان (ازجانب خداوند) وحی شده است.

تورات در هیچ زمانی تغییر نیافته و نخواهد یافت.

خداوند، شریران را مجازات خواهد کرد و پاداش و اجر نیکوکاران را خواهد پرداخت.

ماشیَحِ پادشاه (منجی جهان) خواهد آمد.

مردگان در آینده زنده خواهند شد.


یهودیان خودشان را قوم برگزیده خدا میدانند به همین دلیل در دین یهود تبلیغ وجود ندارد. هر چند دکتر اپستاین معتقد است که در گذشته دین یهود تبلیغ بوده است اما یهودیان امروزه نیازی به این امر احساس نمیکنند زیرا اسلام و مسیحیت مردم را با ده فرمان اشنا کرده اند. یهودیان معتقدند ده فرمانی که در تورات آمده است فرامینی است که همه مردم جهان میباید به آن عمل کنند و  این خطابی از جانب خدا به همه مردم جهان است. اما خداوند یهود برای قوم موسی که امت برگزیده اند فرامین خاصی دارد که برای بقیه مردم نیست و مختص به این قوم میباشد که شامل ۶۱۳ فرمان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نظر علامه طباطبایی درباره نظریه تکامل و پیدایش اولین انسان

نظر علامه طباطبایی درباره نظریه تکامل و پیدایش اولین انسان


لکن دانشمندان ژئولوژی ـ علم طبقات زمین ـ گفته‌اند که عمر نوع انسان از میلیونها سال هم تجاوز می‌کند و آثار و فسیلهایی هم که مربوط به بیش از پانصدهزار سال قبل است به دست آورده‌اند، ولی این دانشمندان دلیل قانع کننده‌ای که ثابت کند نسل موجود متصل و پیوسته به آن انسانهاست، در دست ندارند... اما قرآن صریحاً بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره است یا اینکه قبلاً هم ادواری بر او گذشته که ما آخرین آنها هستیم. گر چه بسا می‌توان از این آیه‌ی: و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الأرض خلیفة قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون(بقره/٣٠) استشمام کرد که قبل از دوره‌ی کنونی ادوار دیگری نیز بر نوع انسان گذشته باشد، همانطور که در تفسیر آیه‌ی فوق بدان اشاره کردیم. آری، از بعضی روایات اهل بیت(ع) معلوم می‌شود که این نوع، ادوار زیادی قبل از این دوره به خود دیده است.

( علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)، تفسیر المیزان، ٤٠ ج، صالحی کرمانی، ج ٧.)


در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «اگر ملائکه قبلا کسی را ندیده بودند که در زمین فساد و خونریزی کند اطلاعی از این مطلب که گفتند آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند، نداشتند.»


علامه طباطبایی(ره) می‌فرماید: ممکن است این روایات اشاره به دورانی باشد که پیش از دوره‌ی بنی‌آدم بوده و در آن دوران افراد دیگری روی زمین زندگی می‌کرده‌اند چنانکه روایات دیگری نیز بر این امر دلالت دارد.( المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧)


حضرت علامه طباطبائی(ره) ذیل آیه‌ی اول سوره‌ی «نساء» فرموده‌اند : ...   آیاتی که گذشت برای این بحث هم کافی است. چون آیات قبل انسان موجود را که بانطفه توالد می‌کند منتهی به آدم و زنش می‌داند و خلقت آن دو را نیز از خاک می‌شناسد. پس نوع انسان به آن دو بازمی‌گردد، بدون اینکه خود آن دو بچیزی همانند و یا همجنس منتهی شوند، بلکه آنها آفرینشی مستقل دارند.


اما آنچه که امروز نزد علماء طبیعی و انسان‌شناسی معروف شده اینست که می‌گویند پیدایش انسان اولی در اثر تکامل بوده است. این فرضیه با جمیع خصوصیات خود، گرچه مورد قبول همگانی نیست و هر دم دستخوش بحث واشکال است اما اینکه اصل فرضیه یعنی اینکه انسان حیوانی بوده که در نتیجه‌ی تحول انسان شده است، امری است که همه آنرا پذیرفته و بحث از طبیعت انسان را بر آن مبتنی کرده‌اند.( المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧، صص ٢٤١ ـ ٢٤٣.)


سپس حضرت علامه به تشریح فرضیه پرداخته و آنگاه در ادامه‌ی آن فرموده‌اند:این فرضیه از آنجا بوجود آمده که در ساختمان موجودات بطور منظم کمالی دیده می‌شود که در یک سلسله مراتب معینی از نقص رو به کمال پیش رفته است و نیز تجربه هایی که در زمینه‌ی تطورات جزئی بعمل آمده، همین نتیجه را تأیید می‌کند ـ این فرضیه‌ایست که برای توجیه خصوصیات و آثار انواع مختلف فرض شده است بدون آنکه دلیل مخصوصی آنرا اثبات نماید و یا عقیده‌ای مخالف آنرا رد کند. بنابراین می‌توان فرض کرد که این انواع بکلی از هم جدا و مستقل باشند بدون اینکه تطوری که‌  نوعی را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید. بلی صرفاً یک سلسله تطوراتی سطحی در زمینه‌ی حالات هر نوعی وجود دارد بدون اینکه ذات آنها دستخوش تحول شود. تجربه‌هایی هم که انجام گرفته بطور کلی در زمینه‌ی همین تطورات سطحی است که در یک نوع انجام گرفته و هنوز تجربه‌ی تحولفردی را از یکنوع به نوع دیگر مشاهده ننموده، هرگز دیده نشده که میمونی تبدیل به انسان شود. بلکه صرفاً در مورد خواص و آثار و لوازم و اعراض بعضی از انواع است که تجربه تطوراتی را نشان داده‌است.( المیزان، صالحی کرمانی، ج ٧، ص ٢٤٣.)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰