عبد

خنده حلال

فقیر

دزدی در شب، خانه‌ی فقیری می‌جست. فقیر از خواب بیدار شد و گفت: ای مردک؛ آن چه تو در تاریکی می‌جویی ما در روز روشن می‌جوییم و نمی‌یابیم.


******************************************************************************************************

پرسش خلیفه ازبهلول روزی خلیفه از بهلول پرسید: 


تا به امروز موجودی احمق تر از خود دیده ای؟ بهلول گفت: نه والله، این 


نخستین بار است که میبینم.

******************************************************************************************************

 روزی داروغه بغداد در اجتماعی که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هیچ کس نتوانسته است مرا گول بزند.


بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاری ندارد، ولی به زحمتش نمی ارزد. داروغه گفت: چون از عهده ات خارج است، این حرف را می زنی و الا مرا گول می زدی.


بهلول گفت: حیف که الان کار دارم و الا ثابت می کردم که گول زدنت کاری ندارد. داروغه گفت: حاضری بروی کارت را انجام بدهی و فوری برگردی؟


بهلول گفت: بله به شرط آن که از جایت تکان نخوری.


داروغه قبول کرد و بهلول رفت و تا چندین ساعت داروغه را معطل کرد و بالاخره بازنگشت.


داروغه پس از این معطلی شروع به غر زدن کرد و گفت: این اولین باری است که این دیوانه مرا گول زد.

******************************************************************************************************

روزی خلیفه هارون الرشید به اتفاق بهلول به حمام رفت . خلیفه از روی شوخی از بهلول سوال نمود اگر

من غلام بودم چند ارزش داشتم ؟

بهلول جواب داد پنجاه دینار

خلیفه غضبناک شده گفت :

دیوانه تنها لنگی که به خود بسته ام پنجاه دینار ارزش دارد . بهلول جواب داد من هم فقط لنگ را قیمت

کردم . و الا خلیفه قیمتی ندارد .

******************************************************************************************************

روزی یکی از دوستان بهلول گفت:

ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟

بهلول گفت: نه!

پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟

بهلول گفت: نه!

پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….


بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟

گفت: نه!

بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟

گفت: نه!

سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!

مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!


بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!

******************************************************************************************************

روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.


با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد.


کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند.


بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت. ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند. ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران، بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد.


خدمتکاران حمامی متغیر گردیده پرسیدند: سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟


بهلول گفت:مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید !!!


******************************************************************************************************

یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد !


هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی !!!


مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ...


بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذای تو خورده است؟


آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است.


بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت : ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر.


آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟


بهلول گفت مطابق عدالت است : کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند !


******************************************************************************************************

حکایت بهلول و شیخ جنید بغدادی 



آورده‌اند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی (هستی)؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری. بهلول فرمود طعام چگونه میخوری؟ عرض کرد اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم. 



بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت. مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید چه کسی؟ جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی‌داند. بهلول فرمود آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟ عرض کرد آری. 


بهلول پرسید چگونه سخن می‌گویی؟ عرض کرد سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم. پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد. 



بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی‌دانی. پس برخاست و دامن بر شیخ افشاند و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی‌دانید. باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟ عرض کرد آری. بهلول فرمود چگونه می‌خوابی؟ عرض کرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان کرد. 



بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی. خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز. 



بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. 



بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت جزاک الله خیراً! و در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد. و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد مسلمانان نباشد


******************************************************************************************************

روزی بهلول سر شخصی را مشغول به تراشیدن شد.

در حین کار دستش لرزید و سر آن شخص زخم برداشت . 

 آن مرد شروع به داد و فریاد کردن که سر مرا بریدی . 

بهلول گفت : خفه شو ! سربریده که حرف نمی زند .


******************************************************************************************************

بهلول و مرد شیاد :


آورده اند که بهلول سکه طلایی در دست داشت و با آن بازی می نمود. شیادی چون شنیده بود که بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو می دهم! بهلول چون سکه های او را دید دانست که سکه های او از مس است و ارزشی ندارد به آن مرد گفت به یک شرط قبول می نمایم! اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی . شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود. بهلول به او گفت: خوب الاغ جون چون تو با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلاست. فکر می کنی من نمی فهمم که سکه های تو از مس است. آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید از نزد او فرار نمود.


******************************************************************************************************

گویند روزی بهلول کفش نو پوشیده بود داخل مسجدی شد تا نماز بگذارد در آن محل مردی را دید که به کفش های او نگاه می کند فهمید که طمع به کفش او دارد ناچار با کفش به نماز ایستاد آن دزد گفت با کفش نماز نباشد. بهلول گفت ، اگر نماز نباشد کفش باشد!


******************************************************************************************************

روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول برخورد . این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه. 


سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه ، نفعی برده . ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت. 


بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی ، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک نمود.


******************************************************************************************************

. 📗 😄بخونید و بخندید😄

.

.

.

نقل ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ‏ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪند ... و ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﻭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺳﺮﺍﭘﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﻣﺤﻮ

ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ‏علیه السلام بودند ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻼمشان ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ ...

ﻣﻌﺎﻭﯾﮥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ

ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭﮔﻔﺖ:


ﯾﺎ ﺍﺑﺎﻣﺤﻤﺪ! ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ: ﻻ ﺭﻃﺐ ﻭ ﻻ ﻳﺎﺑﺲ ﺍﻻ ﻓﻲ ﻛﺘﺎﺏ

ﻣﺒﻴﻦ (ﻫﻴﭻ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﻜﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺍﺿﺢ ﺍﺳﺖ) ‏( ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ‏) .. ﺷﻤﺎ ﻫﻢ

ﮐﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺘﻮﯾﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎﺧﺒﺮﯾﺪ ..! ﭘﺲ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ

ﺑﮕﻮﯾﯽ: ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ‏: ﺭﺍﺑﻄﮥ ﺭﯾﺶ ﻣﻦ ﻭ ﺭﯾﺶ ﺗﻮ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ؟! ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺣﺎﺿﺮﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ .. ‏(ﺭﯾﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ‏علیه السلام ﭘﺮﭘﺸﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺭﯾﺶ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻮﺳﻪ ﻭﺍﺭ ‏) ... ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ‏علیه السلام ﻓﺮﻣﻮﺩند ﻣﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ:

ﻭَ ﺍﻟْﺒَﻠَﺪُ ﺍﻟﻄَّﻴِّﺐُ ﻳﺨَْﺮُﺝُ ﻧَﺒَﺎﺗُﻪُ ﺑِﺈِﺫْﻥِ ﺭَﺑِّﻪِ ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﻯ ﺧَﺒُﺚَ ﻟَﺎﻳﺨَْﺮُﺝُ ﺇِﻟَّﺎ ﻧَﻜِﺪًﺍ ... ؛ 

ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﮔﯿﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ‏( ﺧﻮﺏ ﻭ ﭘﺮ ‏) ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ ﺍﻣّﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺒﯿﺚ ﺷﻮﺭﻩ ﺯﺍﺭ، ﺟﺰ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻢ ﻭ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ ... ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ، ﺁﯾﻪ ۵۸


ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺯﺩﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ... ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﻏﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭﻧﯿﻔﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻧﺸﺎﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ اﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﻤﺸﺎﻥ ﮐﺎﻣﻞ ... ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺧﺮﺍﺏ ﻟﮕﺪﯼ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ..... ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺤﻞ ﺍﺯ ﺗﺎﻟﯿﻔﺎﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺿﯿﺎﺀﺁﺑﺎﺩﯼ ﺻﻔﺤﻪ 354



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مولفه های خنده حلال چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

حجت الاسلام قرائتی: اگر بتوانیم سایت خنده حلال درست کنیم چند میلیون دانش‌آموز را جذب خواهیم کرد زیرا هنر خنداندن باید به شکل اصولی و دینی نهادینه شود.


سوال : مولفه های خنده حلال چیست؟!



1. دلقک نشدن،


2. کوچک نکردن دیگران،


3. اخلاق مداری،


4. شرع مداری،


5. حق گویی،


6. همدلی،


7. شاد کردن دل دیگران،


8. غم‌زدایی از خود و دیگران،


9. اهانت به اقوام ممنوع،


10. اهانت به ادیان دیگر ممنوع،


11. اهانت به جنس مخالف ممنوع،


12. تفرقه‌زا نبودن،


13. حکیمانه و ادب آموز بودن،


14. نشاط زا بودن برای عبادت و کسب و کار حلال و معاشرت سالم،


15. قهقهه مستانه ممنوع،


16. عدم افراط و تفریط


17. متناسب با شخصیت افراد،


18. متناسب با سن و فهم و فرهنگ مخاطب،


19. متناسب با جنسیت مخاطب،


20. رعایت مقتضای حال،


21.هزل و هجو ممنوع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاسخ به چند شبهه از وهابیون و فرقه هایی از اهل سنت

پاسخ به چند شبهه از وهابیون و فرقه هایی از اهل سنت :


1- سلام به شخص مرده نمیرسد پس چرا شما شیعیان میگویید سلام بر حسین علیه السلام ؟ باید بگویید حسین رضی الله عنه.


 اگر سلام به شخص مرده نمیرسید خداوند در قرآن نمی فرمود" سلام علی ابراهیم" یا" سلام علی نوح نبی الله"


2-قسم خوردن به امام معصوم شرک است شما شیعیان چرا میگویید به امام حسین قسم فلان؟


اگر قسم خوردن به غیر خدا شرک است خود خداوند نیز مشرک است چرا که در قرآن میفرماید "والشمس" "والضحی" " والتین"، 

پس قسم خوردن به شخصی که مقامش از زیتون و خورشید که در قرآن به آنها سوگند یاد شده بالاتر است اشکالی ندارد .


3- بوسیدن چیزی که از کربلا یا نجف بعنوان تبرک آورده اند شرک است پس چرا شما شیعیان وسایل مقدس را میبوسید؟


اگر بوسیدن چیزهای مقدس شرک است پس حضرت یعقوب(ع) هم نیز مشرک است ، زیرا که طبق آیه قرآن حضرت یعقوب لباس حضرت یوسف را بوسید و به چشمانش کشید و چشمان نابینایش شفا یافت .


4- امام حسین مرده است و کمک گرفتن از فرد مرده شرک و حرام است .


و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء...

طبق آیه قرآن امام حسین نیز زنده است و همانطور که در زندگی روزمره از خیلی از افراد زنده کمک میگیریم از امام حسین(ع) کمک گرفتن هم اشکالی ندارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اهل سنت چرادست بسته وشیعه دست بازنمازمیخوانند؟

اهل سنت چرادست بسته وشیعه دست بازنمازمیخوانند؟

محمد بن عمر و ابن عطا روایت کرده اند ابو حمید ساعدی از ده نفر از اصحاب رسول خدا شنید که یکی از این ده نفر ابوقتاده است پس ابو حمید می گوید من داناترین شما به نماز رسول خدا هستم به او گفتند : نماز را عرضه کن پس گفت : رسول خدا زمانی که به نماز می ایستاد دو دست خود را بالا می برد تا موازی دو گوشش قرار می گرفت سپس تکبیر می گفت تا اینکه هر عضو بدنش در جای خود قرار می گرفت سپس حمد و سوره را قرائت می کرد سپس تکبیر می گفت سپس دو دستش را تا گوشش بالا می آورد سپس به رکوع می رفت و دو کف دست خود را بر زانو می گذاشت سپس آرام می گرفت نه سرش را بالا می آورد و نه زیاد پایین می انداخت و می گفت خدا سخن کسی که او را مدح کند شنید سپس دو دستش را بالا برد تا کنار گوشش قرار گرفت سپس گفت : الله اکبر و سپس خود را به زمین انداخت و دو کف دست خود را کنار خود گذاشت سپس سر بلند کرد و بر پای چپ نشست و انگشتان دو پایش را موقع سجده باز کرد و سجده کرد و سپس الله اکبر گفت و بلند شد و بر پای چپ نشست تا همه اندامش آرام گرفت سپس در سجده بعد همین کار را کرد .... همه گفتند : راست گفتی رسول خدا اینچنین نماز می خواند .

امام مالک در الموطا و ابوداود آن را نقل کرده اند و ترمذی درباره آن گفته است: حدیث حسن صحیح (سنن ابن ماجة ، ج 1، ص 280 ، سنن أبی داود، ج 1، ص 170 کتاب الصلاه باب استفتاح الصلاه ، سنن الترمذی، ج 1، ص 188 باب ما جاء فی وصف الصلاه ، مسند أحمد ج 5، ص 424، سنن الدارمی ، ج 1، ص 314 کتاب الصلاة باب صفة صلاة رسول الله ، السنن الکبرى للبیهقی، ج 2، ص 72 ، عمدة القاری، ج 6، ص 104 ‘ صحیح ابن حبان ج 5 ص 196...)

بخاری هم آن را به طور مختصر نقل کرده است.(صحیح البخاری ، ج 1، ص 201، کتاب الصلاة ، باب سنّة الجلوس فی التشهد).

شوکانی میگوید: صاحبان صحاح سته(صحاح سته شش کتابی هستند که کاملا مورد قبول اهل سنت می باشند) جز نسائی آن را نقل کرده اند و ترمذی آن را صحیح دانسته است، و بخاری آن را به صورت مختصر نقل کرده است.(نیل الأوطار، ج 2، ص 198).

در این روایت که قصد راوی بیان کامل نماز رسول خدا با همه جزئیات است هرگز مطلبی درباره دست بسته بودن رسول خدا نقل نشده است بعد از ثبوت این خبر صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روشن میگردد که عمل شیعه در دست باز نماز خواندن مطابق با سنت رسول الله است . بنابر این بقیه مذاهب اسلامی باید پاسخگو باشند که چرا مخالف سنت نبوی عمل میکنند.

دست بسته نماز خواندن از زمان خلیفه دوم عمر بن خطاب به دستور ایشان بدعت شده است .

گفتنی است که همه فرقه های اهل سنت دست بسته نماز نمی خوانند; همانند مالکی ها .... و این از اموری است که از زمان خلیفه دوم مرسوم شده و ما آن را بدعت و حرام می دانیم .

آن که اولین بار دست بسته نماز خواندن را رسم کردند چنین فکر کردند که چنین حالتی به خود گرفتن , یک نوع احترام و تواضع در برابر خداوند است و برای همین , دستور دادند که از آن به بعد در نمازها دست بسته باشند. دست روی دست گذاشتن و هر دو دست را روی شکم گذاشتن , در اصطلاح فقهی تکفیر و تکتیف نامیده می شود. در این که از چه زمانی دست بسته نماز خواندن سنت شد اختلاف نظر هست . برخی معتقد هستند که در زمان خلیفه اول ابوبکر چنین رسمی رواج یافت و بعضی ها معتقدند که در زمان خلیفه دوم عمربن خطاب, این سنت رواج یافت . بنابراین , اهل سنت نیز این عمل را عمل پیامبر نمی دانند, بلکه عمل صحابه پیامبر بعد از رحلت نبی اکرم (ص ) می دانند و داستان آن را چنین آورده اند که وقتی که اسیران ایرانی را نزد عمر بن خطاب آوردند, عمر بن خطاب آنها را دست بسته دید و پرسید: چرا چنین کرده اید؟ گفتند: رسم ما ایرانیان این است که در برابر پادشاهانمان چنین می ایستیم . عمر بن خطاب از این حالت خوشش آمد و دستور داد از این پس در نماز چنین بایستند و مردم هم مطابق دستور عمل کردند و به این ترتیب , تکفیر, سنت شد, (مستند العروه , ج 4, ص 445 - جواهر, ج 11, ص 19) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جلسه پنجم آموزش فضای مجازی

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجم آموزش فضای مجازی

موضوع:لغزش گاه های فضای مجازی برای یک روحانی

فضای مجازی مخصوصا گروه های ارتباط جمعی برای همه اقشتر لغزش گاه هایی دارد. مخصوصا برای یک روحانی، ما در این جلسه این مبحث را مطرح میکنیم و انتظار داریم عزیزان خوب مطالعه کنند و به کار ببندند

عکس پروفایلی که ما انتخاب میکنیم حاوی پیام های بسیاری است. 

اخم ، خنده ،‌ نحوه نگاه ، محاسن ، نوع لباس و ... همگی پیام هایی را برای مخاطب ارسال می کند

اولین چیزی که مخاطبین شما در فضای مجازی به ان جلب می شوند ، تصویر پروفایل شماست

گاهی روحانیون از تصاویر علما استفاده میکنند 

گاهی هم از تصویر شخصی خودشان

گاهی از تصویر یک حدیث یا ایه

گاهی از تصویر منظره

و ...

روحانی وظیفه ذاتی اش تبلیغ است و اولین قدم برای تبلیغ و تاثیر گذاری ، جذب است. در فضای مجازی اولین چیزی که می تواند موجب جذب شود تصویر پروفایل ماست.

اگر تصویر ما اخمو و سنگین باشد میتواند موجب دفع شود

اگر تصویر ما خیلی بازاری و اتلیه ای باشد اعتماد را کم تر جذب میکند

اگر تصویر خیلی خاکی و‌بسیجی افراطی باشد ، تاثیر معکوس میگذارد

و هکذا

اگر بنا است تصویری از خود قرار دهیم طوری تصویر را انتخاب کنیم که مثبت ترین تاثیر را بر مخاطب داشته باشد

و بدانیم با گوشی های اندروید می شود از کل مکالمات شما عکس بگیرند و در همه کروه ها پخش کنند

اگر با تصویر خودتان در خصوصی به یک جوان تندی کردید و خدای ناکرده از کوره در رفتید ،‌ انتظار نداشته باشید این مکالمه در حد همین صحبت خصوصی بماند. ممکن است تصوپیر ان گفت و گو سندی شود بر علیه روحانیت و بگویند ای مردم ببینید این روحانی ها چطور صحبت می کنند

مساله دوم : انتخاب ای دی یا همان نامی است که قرار است برای دیگران نمایش داده شود

این نام نمایش داده شده هم حاوی پیام است.

اقا حوان طلبه ای میشناختم که نام خود را شیخ حامد گذاشته بود.

شیخ حامد لفظ بدی نیست اما ایا مناسب است؟

مطلب دیگری که مهم است این است که گوشی شما و نام کاربری شما در حکم امضای شماست

اگر این گوشی در دست کسی باشد و او با نام کاربری شما کاری کند و مسئول کیست؟

یقینا مسئول ماییم. ولو بی تقصیریم اما به نام ما کار ها شده و تا ثابت کنیم که ما نبودیم هزار گرفتاری دارد

نمونه اش بعضی از عزیزان

از روی ساده دلی گوشی را به دست افرادی دادند، و شد انچه نباید میشد

دادن گوشی به دیگران یعنی دسترسی او به حساب های کاربری ما.

با داشتن گوشی شما اشخاص می توانند تمام تصاویری که از زمان خریداری کردن گوشی در ان ذخیره شده را بازیابی کند

و شخص با برداشتن گوشی می تواند به اسم شما خیلی کار ها انجام دهد ،

حساسیت کار وقتی زیاد است که تصویر پروفایل شما تصویر یک روحانی است

می شود برای نرم افزار های خودمان رمزی قرار دهیم

یا برای قسمت پیامک خود رمز بگذاریم

این یکی از شیوه های امن است

مطلب مهم دیگری که در این جلسه ضروری است تذکر دهیم ، کپی کردن مطالب از یک گروه به گروه دیگر است

وقتی یک عکس به دستتان رسید ، از خودتان چند سوال بپرسید

۱. این تصویر توسط چه کسانی ساخته شده؟ 

۲.اهداف سازندگان ان جه بوده؟ 

۳. چه علائم و مشخصاتی در ان ثبت شده؟ 

۴. ایا منبع ان تصویر موثق است؟ 

۵. و ارسال این تصویر و یا مطلب در شان یک روحانی است؟ 

۶. با ارسال نکردن ان چه اتفاق بدی می افتد؟

ما خیلی وقت ها ناخواسته مبلغ دشمن می شویم

مثلا عکسی میفرستیم در فلان گروه

زیر عکس ادرس یک سایت است

مخاطبین ما جون ما یک روحانی هستیم به ما اعتماد دارند

پس ان سایت هم به واسطه ارسال ما ناخود اکاه مورد تایید ماست

در صورتی که ما اصلا حواسمان نبود انجا ادرس سایتی هم هست و اصلا محتوایش چیست

اما یقینا وقتی با هویت علنی و با تصویر شخصی فعالیت کنیم ، حساسیت ها و لغزشها به اسم شخص ما تمام نمی شود و به اسم کل روحانیت و اسلام تمام می گردد.

مطلب مهم دیگری که در این فضای مجازی باید مورد توجه باشد این است عضویت ما در یک گکروه می تواند به معنای تایید ان گروه باشد

یک طلبه عزیز بود وارد یک گروه مستهجن شد برای هدایت

ان نامرد ها هم عکس ای دی وی را در وسط انبوه مطالب زشت گرفتند و در اینترنت پخش کردند

ان بیچاره رفته بود هدایت کند اما خروجی اش شد اخوند ها در گروه های مستهجن فعالند

مطلب مهم دیگری که باید توجه کنیم این است که استیکر های مختلف با اهداف مختلف ساخته می شوند

مثلا فلان بازیگر غربی

یا فلان شخصیت کارتونی

یا فلان بازیگر تلویزیونی

حتی المقدور عزیزان از این ساتیکر ها استفاده نکنند که مضراتش بسیار است. مگر انکه واقعا سپاد رسانه ای بالایی داشته باشید.

مثال هایی بزنم

لوک خوش شانس را همه دیدید. اما واقعا لوک موش شانس نماد چیست؟ و چرا ساخته شد؟

لوک خوش شانس نماد یک یهودی مهربان و بی خانمان است. یهودی بی سرزمینی که در جست و جوی سرزمین موعود است .

و تفاسیر دقیقی که دارد.

پس یکی از لغزشهای استفاده از این استیکر ها این است بعضی نماد ها و مفاهیم و سنبل های بد را القا میکند

لغزش دیگرش این است که ناخود اگاه بعضی رذائل را القا میکنیم.

مثلا عکس بابا پنجعلی و با ان ادبیات خاص خودش

یا عکس ارسطو با ان ادبیاتش

نا خود اگاه تقلید صدا ،‌ادا در اوردن ، تکه کلام داشتن و ،،، توسط همین امور القا می شود.

و ما نباید در این زمینه به این چیز ها دامن بزنیم.

والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جلسه پنجم شیعه شناسی اثباتی

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه پنجم شیعه شناسی اثباتی

موضوع : بررسی دیدگاه های نادرست در رابطه با پیدایش شیعه

مدتی این مثنوی تاخیر شد

مهلتی بایست تا خون شیر شد

تاخیری در سیر درسی ما پیش امد که دلیل عمده اش تلاقی با شبهای قدر بود.

در جلسه پیش یکی از دیدگاه های نادرست در رابطه با پیدایش شیعه را تحلیل کردیم.

در این جلسه دیگته نادرست دیگری را مورد بررسی برار خواهیم داد  

برخی میگویند شیعه در دوران زمامداری امام علی ع پیدا شد

این نظریه دو گونه تقریر شده است ، یکی مربوط به واقعه جمل و دیگری واقعه صفین

شایسته است به بررسی هر دو تقریر بپردازیم

الف : واقعه جمل : مستند این قول عبارت ابن ندیم در الفهرست است ، وی به نقل از محمد بن اسحاق گفته است:

(( ٱنگاه که طلحه و‌زبیر به بهانه خونخواهی عثمان با علی ع به مخالفت پرداختند و علی در برابر انان مقاومت کرد تا انان تسلیم حکم خداوند گردند، پیروان ان حضرت شیعه نامیدن شدند و امام انان را شیعه خود می خواند و به چهار دسته با چهار اسم تقسیم کرد : ۱. اصفیا ، ۲.اولیا ، ۳. شرطة الخمیس ، ۴. اصحاب))

در نقد این نظریه نکاتی را یاد اور می شویم:

۱. ۱. پیش از ابن ندیم ، ابو عبد الله برقی در کتاب رجال خود از ظبقات یا اصنتف چهارگانه پیروان امیر المومنین با عناوین یاد شده یاد کرده و ازسلمان فارسی، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری و عده ای دیگر با عنوان اصفیا نام برده است. با توجه به اینکه سلمان و ابوذر قبل از واقعه جمل وفات کرده اند، باید گفت اصطلاح شیعه نسبت به یاران و پیروان علی پیش از ان شناخته شده بوده است

۲. شاید بتوان این نظریه را اینگونه توجیه کرد که اگر چه مذهب شیعه از قبل وجود داشته است ولی در عصر زمامداری امام علی به دلیل فراهم بودن زمینه های مناسب اجتماعی و‌سیاسی به ویژه جنگ جمل، ظهور بیشتری یافت

ب: واقعه صفین : تقریر دیگر این دیدگاه بحث واقعه صفین است ،

برخی میگویندی پس از واقعه صفین و ماجرای حکمیت ، پیروان امیر المومنین دو دسته شدند، عده ای خوارج نامیده شدند و عده ای پیرو ایشان ماندند پ دوباره بیعت کردند

طبری هم مینویسد : لما قدم علی الکوفة و فارقته الخوارج و ثبت الیه الشیعة، فقالوا فی اعناقنا بیعة ثانیة ، نحن اولیاء من والیت ، و اعداء من عادیت.(ج چهار، ص ۴۶)

عبارت ( و ثبت الیه الشیعة) بیانگر این است که در میان سپاه امام کن رد جنگ صفین شرکت کرده بودند ، کسانی به عنوان شیعه شناخته شده بودند که بار دیگر بیعت خود را با امام تحکیم کردند.

چکیده کلام اینکه واقعه صفین نیز همچون جمل در ظهور و بروز شیعه و شناخته شدن هر چه بیشتر شیعیان علی ه موثر بوده است نه در پیدایش شیعه.

یکی دیگر از نظریات نادرست درباره پیدایش شیعه پیدایش شیعه پس از واقعه کربلا است

برای اجتناب از اطناب ، این نظریه را در جلسه بعد بررسی میکنیم

والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قمه زنی

بسم الله الرحمن الرحیم


آیا قمه زنی برای سید الشهداعلیه السلام در روایت آمده و خود امامان نیز برای آن حضرت قمه زنی کره اند؟


پیدایش قمه زنی

در مورد منشأ اصلی و اولی قمه زنی، اقوال مختلفی وجود دارد اما آنچه بیشتر از همه مستند و قابل اثبات است، این است که تیغ زنی و قمه زنی رسومی عاریتی هستند که از جانب ترکهای آذربایجان به فارسها و اعراب منتقل شده اند.ابراهیم الحیدری جامعه شناس، محقق و نویسنده عراقی الاصل کتاب تراژدی کربلا نیز بر این عقیده است که مراسمی از قبیل قمه زنی، قبل از قرن نوزدهم در عراق مرسوم نبوده و به تدریج از اواخر این قرن در آن کشور رواج یافته است. بنابراین مراسم قمه زنی از خارج عراق به آن کشور وارد شده و ریشه عربی ندارد.شیخ کاظم دجیلی در تایید این نظر می گوید: عربهای عراق تا آغاز قرن بیستم در اینگونه مراسم شرکت نمی کردند این اعمال در ابتدا در میان ترکهای عراق، فرق صوفیه و کردهای غرب ایران مرسوم بود. گزارشی از مقامات بریتانیایی درباره مراسم عاشورای 1919 میلادی در نجف نیز حاکی است که گروهی صد نفره از شیعیان ترک در آن سال به قمه زنی پرداخته بودند. از نظر تاریخی، مسلم است که قمه زنی در ایران نیز تا پیش از صفویه هیچ گونه سابقه ای نداشته و محور تردیدها در آن است که آیا در زمان صفویه به وجود آمده و یا اینکه بعد از صفویه و در زمان قاجاریه وارد شده و رواج یافته است؟

ورود قمه زنی به ایران در زمان صفویان و جریان فدائیان

اقدامات مهم صفویان در زمینه عزاداری، یکی رسمی و حکومتی کردن مجالس سوگواری و دیگری، ابزارمند کردن و نیز پدید آوردن آیینها و رسوم جدید عزاداری بود. رواج قمه زنی در دوران قاجاراز شاخصه های عزاداری در دوره قاجار، عمومیت یافتن رسم تیغ زنی و قمه زنی است رسمی که البته پیش از آن هم مسبوق به سابقه ای چند ساله بود، اما مشخصا در این دوره گسترش و رواجی بی سابقه یافت. بنجامن، سفیر کبیر آمریکا در ایران عهد ناصرالدین شاه، در توصیف مراسم قمه زنی در سفرنامه اش چنین می نویسد: سال 1884 میلادی من در تهران اقامت داشتم. دسته هایی در خیابانها حرکت می کردند و احساسات تند و شدید بی سابقه ای از خود نشان می دادند... در این میان ناگهان جمعی سفید پوش که کاردهایی در دست داشتند پدیدار شدند که با هیجان زیاد کاردها را بالا برده و به سر خود می زدند و خون از سر آنها و از کاردهایی که در دست داشتند فواره می زد و سر تا پایشان را سرخ کرده بود...

باید گفت در این دوره، خطبایی مثل آخوند ملا آقا بن عابد شیروانی معروف به فاضل دربندی با کتابش به نام اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات همین قدر که در رونق بخشی به مجالس عزا در آن دوره نقش داشتند، در ورود مطالب سست و جعلی و خرافات و در نتیجه عوام گرایی این مجالس هم مؤثر بوده اند.

عبدالله مستوفی، تاریخ نگار دوره قاجار درباره فاضل دربندی می نویسد: تیغ زدن روز عاشورا از کارهایی است که این آخوند در عزاداری وارد یا لا محاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است. در این دوره نیز علمای بزرگی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمه زنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطان پسند خوانده و به مخالفت با آن پرداختند که باز هم با توجه به اینکه قمه زنی به سرعت جایگاه مطلوبی نزد عوام الناس یافته و جزئی لاینفک از مظاهر دینداری، با لعاب تعصب مردم شده بود نه تنها مخالفت این دسته از علما مؤثر واقع نشد، بلکه به تشکیل جبهه ای در بین مردم و برخی علمای موافق قمه زنی منجر شد تا جایی که برای مثال به علامه سید محسن امین عاملی تهمت زدند که می خواهد اخبار را نسخ و از اجرای اعمال دین جلوگیری کند

نقش استکبار در ترویج و بهره برداری از قمه زنی

- نقش استعمار انگلیس

تا حدود قرن هجدهم سه امپراطوری بزرگ شرق، هند، ایران و عثمانی مسلمان بودند که بر تمام جهان متمدن شرقی در آن روز، حکومتهای مرفه و مقتدری پدید آورده بودند. اسپانیا، فرانسه، هلند و انگلیس به رهبری زرسالاران یهودی و مسیحیان صلیبی، به فکر افتادند مقاومت مسلمین را بشکنند.  در کتاب دست پنهان مؤسسه فرهنگی فخرالائمه آمده است: انگلیسی ها، برای رسیدن به این هدف به چاره جویی پرداختند از جمله در هند و ایران که هسته اصلی مقاومت را شیعیان تشکیل می دادند، اینان از شیعیان هندوستان شروع کردند که از مرکز تشیع و مرجعیت نجف به دور بودند. انگلیسی ها از عشق زیاد آنان به امام حسین (ع) سوء استفاده کردند و قمه و شمشیر زنی را جعل کرده و به آنان آموختند... متأسفانه برخی شیعیان هند، این بدعت را بدون مجوز علما پذیرفتند. کوبیدن شمشیر بر سر و پیشانی در سوگ سید الشهدا (ع) در روز عاشورا، توسط استعمار انگلیس، از هند به ایران و عراق رخنه کرد. تا گذشته ای نه چندان دور، سفارتهای بریتانیا در تهران و بغداد، هیئت های عزاداری را که به آن صورت انزجار آور و زشت در کوچه و خیابانها ظاهر می شدند، تأمین می کردند، غرض از سیاست استعماری انگلیس از کمک به رشد این مراسم زشت، به دست آوردن دلیلی معقول برای استعمارش بود که همواره با معارضه مردم بریتانیا و برخی نشریات آن کشور روبه رو می شد. استعمار انگلیس قصد داشت ثابت کند مردمان مستعمره هند و کشورهای اسلامی دیگر که به آن صورت در خیابان ها ظاهر می شوند، احتیاج به ولی و قیمی دارند که آنان را از جهل و توحش موجود برهاند. در نتیجه، عکس و تصاویر دسته های عزادار که در روز عاشورا با زنجیر به پشت خود نواخته و با شمشیر و قمه بر سر خود می کوفتند و خونهای جاری شده در نتیجه این جریانات، در روزنامه های بریتانیا و اروپا به چاپ می رسید و سیاستمداران استعمارگر در نتیجه این تصویرها، استعمار این کشورها را به عنوان ضرورتی انسانی اعلام می کردند که می تواند مردم آن کشورها را از جهل و توحش رهانیده و به جاده تمدن و تقدم رهنمون سازد. نقل شده است، هنگامی که " یاسین هاشمی" نخست وزیر عراق در عهد استعمار انگلیس برای گفتگو جهت پایان دادن استعمار به لندن رفته بود، انگلیسی ها به او گفتند: ما به خاطر کمک به مردم عراق به آنجا آمده ایم تا آنان را از توحش و حماقت خارج ساخته و مزه سعادت را به آنان بچشانیم! این سخن، خشم یاسین هاشمی را بر می انگیزد و باعث خروج وی از جلسه می‌شود اما انگلیسی ها از او عذرخواهی کرده و او را به دیدن فیلمی مستند از عراق دعوت می کنند. این فیلم که از هیئتهای حسینی به راه افتاده در خیابانهای نجف، کربلا و کاظمین تهیه شده بود، شامل مشاهد مهیب و نفرت آور از شمشیرکوبی و قمه زنی مردم عزادار بود . گویی انگلیسی ها می خواستند بگویند : " آیا مردمانی روشنفکر که از تمدن بویی برده اند، با خود چنین می کنند؟

نقشه سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا

اخیرا کتابی به نام نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی در آمریکا انتشار یافته که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا ( سازمان اطلاعاتی مرکزی آمریکا) انجام شده است. بخشهایی از این گفتگو به نقش مذهب و قدرت رهبری در ایران و نقشه هایی که برای تخریب صورت گرفته اشاره دارد: " بعد از مدتها تحقیق، به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت، در انقلاب ایران تأثیرگذار بوده است. ما همچنین به این نتیجه رسیدیم که شیعیان، بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند. تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات، برنامه ریزیهایی داشته باشیم. به همین منظور، چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله انجام شد... پس از نظر سنجی ها و جمع آوری اطلاعات از سراسر جهان، به نتایج مهمی دست یافتیم، متوجه شدیم قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیت می باشد... این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمی توان با مذهب شیعه رودر رو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم. ما به جای ضرب المثل انگلیسی " اختلاف بیانداز، حکومت کن ! " از سیاست " اختلاف بیانداز، نابود کن! " استفاده کردیم و در همین راستا برنامه ریزی های گسترده ای را برای سیاستهای بلند مدت خود طرح کردیم.  حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونه ای که در زمان مناسب علیه آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گسترده ای را علیه مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار می کردیم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرت طلب هستند، عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید. در مرحله بعد، باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمع آوری شده و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را - که سد راه اصلی اهداف ما می باشند- تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیدگاه های نادرست درتاریخ و منشاء پیدایش شیعه

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه چهارم شیعه شناسی اثباتی

موضوع:دیدگاه های نادرست درتاریخ و منشاء پیدایش شیعه 

سیر بحث ما از شیعه در لغت و اصطلاح شروع شد تا رسید به منشاء اصطلاح شیعه

پس از ان تاریخ و منشاء پیدایش شیعه را بحث کردیم و گفتیم برای ان چند نظریه مطرح شده است

سه نظریه در این رابطه بیان شد و نظر مختار ما شد نظریه سوم

برای اثبات ان ادله ای نیز اقامه شد

در این جلسه برخی از دیدگاه های نادرست در تاریخ و منشاء پیدایش شیعه به محضر دوستان تقدیم می شود

دیدگاه برگزیده ما همان نظریه سوم بود که خلاصه ان این است:

تاریخ پیدایش شیعه با تاریخ اسلام برابر است و‌بنیان گذار اسلام خودشان بنیان گذار تشیع بودند

و پس از رحلت رسول الله و پس از جریان سقیفه ، این مرز بندی بین شیعه و غیر شیعه تا حد زیادی مشخص شد

خب در این جلسه دیدگاه های نادرست را بررسی میکنیم ان شا الله

نظریه نادرست اول : پیدایش شیعه به دست عبد الله بن سبا

برخی از نویسندگان تاریخ پیدایش شیعه را قسمت پایانی دوران خلافت عثمان دانستند

این اقایان از فردی یهودی به نام عبد الله بن سبا نام میبرند که تظاهر به اسلام میکرد

هدفش هم مخدوش کردن ایین اسلام بود

ایشون پیش خودش گفت چه کنم اسلام را به انحراف و اختلاف بکشم؟ بعد به این نتیجه رسید مساله خلافت بلافصل امام علی را مطرح کنم

بعد از ان عصمت را از شرایط امام مطرح کرد تا به امامت قداست ببخشه

این کار باعث شد خلفای پیشین غاصب جلوه کنند و مردم شورش کنند و عثمان را بکشند

به این نظر نادرست نقد های بسیاری وارد شده که چند موردش را ذکر میکنم

اول : لازمه صحت این قول این است که دستگاه خلافت بی خبر از رخداد ها و واقعیات باشه و‌یا اینکه سرنوشت مملکت و‌ اسلام براش مهم نباشه

در صورتی که گزارش های تاریخی خلاف اینو میرسونه

برای مثال همین دستگاه خلاف به شدت با مخالفین برخورد میکرد

ابوذر غفاری به ربذه تبعید شد

عمار یاسر به شدت شکنجه ش

و...

حالا چطور میشه دستکاهذخلافت در برابر توطئه ای به این بزرگی که اساس خلافتو متنزلزل میکنه سکوت کنه؟

دوم : این داستان ساختگی شخصیت بزرگانی چون عمار یاسر ،‌حذیفه، محمد بن ابی بکر ، مالک اشتر و ... را زیر سوال میبره

این انسان ها چطور میتونن بازیچه دست یک یهودی بشن و اونطور گول بخورند؟

سوم : اگر شخصی به نام عبد الله بن سبا با این اوصاف وجود داشته ، چرا در نوشته های کسانی که با علوی ها خصومت داشتند هیج رد پایی ازش نیست؟؟!

اگر این مطلب صحت میداشت بیش از هر کسی معاویه و دستگاه قدرتمند تبلیغی او از ان سوئ استفاده میکردند ، در صورتی که اصلا هیچ سندی دال بر این منطلب وجود نداره

چهارم: معمولا طرلداران هر مذهبی از موسسین ان مذهب با بزرگی و احترام یاد میکنند،‌اما بزرگان شیعه در مورد عبد الله ین سبا یا اصلا اصل وجودش را زیر سوال میبرند یا از وی با لعن و نفرین یاد میکنند

این مطلب چطور قابل توجیه است؟

پنج: فرضیه عبد الله بن سبا از نظر منابع تاریخی به یک منبع باز می گردد و ان هم تاریخ طبری است

هر کسی که ان را نقل کرده مانند ابن اثیر ،‌ابوالوفا و ابن کثیر همه از طبری نقل می کنند

جالبه که طبری هم ان را از سیف بن عمر تمیمی نقل میکنه که از نظر رجال شناسان به جعل و وضع حدیث متهم شده

یحیی ابن معین: ضعیف است و خیری در او نیست

ابو داود: لیس بشی ء

ابوحاتم: متروک

ابن حبان: زندقه

جمیع: جعل حدیث

میبینید رجال شناسان درباره او چه اوصافی به کار برده اند

ششم : در احادیث شیعه و کتب ملل و نحل از عبد الله ین سبا به عنوان فردی غلو کننده یاد شده

و گفته شده او به اولوهیت امام علی قائل بودو‌گفته شده امام به شدت با او برخورد کرد

اول او را تبعید کرد و بعد دستور قتل او را داد

به همین دلیل هم از فربه ای از غلات به نام سبئیه یاد شده

اسنادی که از عبد الله بن سبا سخن گفته از سیف عمر تمیمی صحبت کرده

از نظر رجالی «سیف» مورد تأیید نمی‌باشد.

جالبه این اقای سیف افسانه‌هایی ساخته که قریب به 150 تن از قهرمانان این افسانه‌ها به هیچ وجه پا به عرصه وجود نگذاشته‌اند و فقط اندیشه سیف بن عمر است که آنها را آفریده است!

سازندگان و اشاعه کنندگان این افسانه طبق فرمایش علامه عسگری انگیزه‌های مختلفی داشتند، زیرا:

1. افسانه عبدالله سبا، انتقاد و ایرادهائی را که به صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ متوجه می‌گردید، پرده پوشی می‌نماید، و آنها را پاک و مبرا می‌سازد.

2. این افسانه به مخالفین حکومت خلفا که شیعیان خاندان عصمت می‌باشند و در تمام دوران خلفای عثمانی و تا به امروز مخالفت حکومت‌های عصر خود بوده‌اند نسبت کفر و الحاد داده و آنها را به خارج شدن از دین و آیین معرفی می‌نماید و این جعلیات و افسانه‌ها در تمام عصور به ضد شیعه و برای کوبیدن آنها بوده است.

لذا همین انگیزه‌ها بوده که این افسانه را بوجود آورده و به آن شهرت اجماعی داده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علت نیامدن نام امامان در قران

امامان
اگر امامان شیعه تعیین و منصوب شده از جانب خداوند متعال هستند، و امامت منصبی است الهی، چرا اسامی ائمه ـ علیهم السّلام ـ در قرآن نیامده است؟ آیا قرآن بیانگر تمامی احکام و اصول و فروع دین نیست؟

اولًا این‏که خیلی از مسائل دیگر، همچون، رکعات نماز، نماز میّت، جزئیات زکوة و ... در قرآن ذکر نشده ‏اند. ثانیاً، در قرآن به صورت کلی در آیات متعددی به ائمه اطهار(علیهم السّلام) اشاره شده است و حکمت عدم تصریح به نام آنها، دفع رشد بدخواهان و صیانت قرآن از حذف و تحریف، و یا ابتلا و آزمایش مؤمنان و .. بوده است ثالثاً در کلمات خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان مفسر قرآن هم به تعداد ائمه اطهار (علیهم السّلام) و هم به اسامی آنها اشاره شده است، که هم در کتب اهل سنت و هم درکتب شیعه بیان شده است.


جواب تفصیلی:
اولًا: خیلی از مسائل احکام و اخلاق و بعضی مسائل اصول در قرآن بیان نشده است. مثل رکعات نماز، جزئیات زکوة. و لذا امام صادق (علیه السّلام) در جواب سئوال فوق الذکر فرمود: «به کسانی که چنین اعتراضی دارند، بگویید همان‏گونه که نماز در قرآن آمده ولی سه یا چهار (رکعت) بودن آن مشخص نشده و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آن را برای مردم تفسیر و بیان نموده ‏اند». دربارة ائمه اطهار (علیهم السّلام) هم داریم «اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم »1 از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «مراد ائمه می ‏باشد »2. گذشته از این اگر اسم حضرت علی(علیهم السّلام) و ائمه اطهار(علیهم السّلام) صریح در قرآن می‏ آمد، باعث می‏ شد، دشمنان و بدخواهان دست به تحریف قرآن بزنند. ثانیاً در قرآن آیات متعددی اشاره به حضرت علی (علیه السّلام) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) دارند مانند: آیة تبلیغ3، اکمال4، هود5، اولی الأمر6، آیة ولایت7، مباهله8، ولی به خاطر مصالحی از تصریح نام اهل بیت (علیهم السّلام) در قرآن خودداری شده است. در این زمینه حکمت‏هایی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می ‏شود:
1- دفع شر بدخواهان و منافقان نسبت به کیان اسلام وصیانت قرآن از حذف و تحریف نام9 ائمه اطهار (علیهم السّلام) چنانکه بعضی از نویسندگان کلمه «خلیفتی» را از کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که نسبت به حضرت علی (علیه السلام) فرمود، در کتاب خود حذف نموده است.10
2- شاید عدم ذکر نامه ائمه اطهار(علیهم السّلام) برای ابتلأ و آزمایش مؤمنان است، تا صدق ایمانشان در آن امور عظیم آشکار گردد.
ثالثاً: در کلمات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به عنوان تفسیر قرآن کاملًا اسامی ائمه بیان شده است که این روایات هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه گردآوری شده‏ اند، که ما به بعضی از آنها که در منابع اهل سنت آمده است اشاره می ‏کنیم، با این تذکر که این روایات از نظر اجمال و تفصیل با هم تفاوت‏های دارند، که ما آنها را به سه دسته تقسیم می‏ کنیم:
دسته اول: احادیثی که به طور اجمال به امامت و رهبری ائمه اطهار (علیهم السلام) و جانشینی بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) تصریح می‏ کنند و آن را در اهل بیت (علیهم السّلام) منحصر می ‏نمایند، مانند حدیث ثقلین11 و مانند حدیث سفینه12 و حدیث صحیحه کساء. در پایان این مجموعه فقط به نکاتی که از حدیث ثقلین می‏ توان استفاده نمود، اشاره می‏ کنیم:
1- قرآن و اهل بیت همیشه با هم و از یکدیگر جدا ناپذیرند.
2- اطاعت از اهل بیت هم‏چون قرآن بدون هیچ قیدی، واجب می ‏باشد.
3- اهلبیت معصومند.
4- این دو همیشه با هم هستند و در طول ادوار تاریخ باید امامی وجود داشته باشد.
5- جدایی و پیشی گرفتن بر اهلبیت مایه گمراهی است13.
دسته دوم: روایاتی که تعداد امامان را به «دوازده نفر» منحصر می‏ کنند. 1- از جابربن سمره نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «او یکون بعدی اثنا عشرا امیراً کلهم من قریش»14 بعد از من برای امت اسلام دوازده امیر و خلیفه خواهند بود که همگی آنها از قریش می‏باشند. 2- در جای دیگر فرمود «اثنا عشر کعدد نقباء بنی اسرائیل»15 فرمود: دوازده نفر به تعداد پیشوایان بنی اسرائیل.
دسته سوم: روایاتی که علاوه بر تعداد ائمه اطهار (علیهم السلام) به نام آنها تصریح کرده ‏اند، که در منابع فریقین بیان شده و ما فقط به بعضی از آنها از طریق عامه اشاره می‏ کنیم:
1- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: «انک سید ابوسادة انک امام ابن ائمه، انک حجة ابن حجة ابوحججٍ تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم»16 تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستی تو خود امام و فرزند ائمه (امام) هستی تو خود حجت و فرزند حجت خدایی و پدر نُه امام بعد از خود هستی، که آخرین آنها قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه) می ‏باشد.
2- پیامبر اسلام در جواب نعثل یهودی که از اوصیای حضرت سئوال کرد فرمودند: همانا وصی و خلیفه بعد از من حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و بعد از او دو فرزندش امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) و بعد از آنها نُه امام دیگر از صلب حسین هستند نعثل گوید ای محمد (صلی الله علیه وآله) نام آن نُه نفر را برایم بگو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نام یکایک آنها را بیان می کند17. آیا جای ایراد باقی می‏ ماند که چرا خداوند متعال نام ائمه اطهار (علیهم السلام) را در قرآن نبرده است یا این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان نفرموده است؟
در پایان جای این سئوال باقی می‏ماند که؛ چگونه است کسانی با این همه تصریحات از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در منصب امامت و خلافت بر حق اهلیت و ائمه اطهار (علیهم السلام) شک و تردید می‏کنند، ولی در خلافت خلفای ثلاث بدون اینکه هیچ گونه تصریحی از طرف پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و مدحی از طرف قرآن، بر آن‏ها باشد، شک و تردید نمی‏ کنند؟!
1. سوره نساء، آیه 59.
2. محدث بحرانی غایة المرام (چ سنگی)، ج 3، ص 265.
3. سوره مائده، آیة 67.
4. سوره مائده، آیة 5.
5. سوره شوری، آیة 23.
6. سوره نساء، آیة 59.
7. سوره مائده، آیة 55.
8. سوره آل‏عمران، آیة 61.
9. علامه سید شرف الدین عاملی، المراجعات (بیروت، چهارم، 1406) ص 235.
10. طه حسین عصری.
11. ر. ک: مسلم بن حجاج قشیری، صحیح علم (بیروت داراحیاء التراث العربی) ج 4، ص 1873 و سنن ترمزی (داراحیاء التراث العربی) ج 5، ص 663.
12. محمد زمخشری، الکشاف (بیروت داراالکتاب العربی، سوم، 1407) ج 1، ص 369.
13. آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از دانشمندان (قم، انتشارات نسل جوان، دوم، 1374) ج 9، ص 65- 75.
14. صحیح مسلم (پیشین) ج 3، ص 1453.
15. میثمی، مجمع الزوائد، (بیروت، دارالکتب العربی) ج 5، ص 190.
16. خوارزمی، مقتل الحسین (قم، مکتبه المفید) ج 1، ص 146.
17. ر. ک: جوینی فرائد السمطین (بیروت، مؤسسه المحمودی) ج 2، ص 134.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جلسه چهارم اموزش فضای مجازی و جنگ نرم

جلسه چهارم اموزش جنگ نرم و رسانه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم جمیعا

به حول و قوه الهی جلسه چهارم اموزش فضای مجازی با عنوان فرهنگ و اسیب های استفاده از برنامه های ارتباط جمعی را به محضرتون تقدیم میکنم

ان شا الله مفید باشد

همانطور که میدانیم فیس بوک، توییتر، اینستاگرام، لینکدین، گوگل پلاس، گروههای وایبری، همه و همه،‌ با دهانی باز، تشنه و چشم‌انتظار کاربران تازه هستند. 

 شرکتهایی که بستر موبایل را در اختیار دارند، خوشحال می‌شوند که گوشی تلفن ما، حتی در رختخواب هم از ما جدا نشود

خصوصاً این روزها که هر شکلی از فعالیت آنلاین، می‌تواند برای آنها درآمدزا باشد. بنابراین هیچکس وقت و علاقه ندارد که برای ما، از خطرهای احتمالی در شبکه‌های اجتماعی بگوید.

در این جلسه میخواهیم مقداری به این خطرات اشاره کنیم 

در نسل سنتی قب میدیدم که سر و صدای بحث‌ها و دعواها و عزا و عروسی‌ و ....وقتی مورد اعتراض قرارمیگرفت ، در پاسخ به اعتراض دیگران، با چهره‌ای حق به جانب فریاد می‌زدند: «چاردیواری! اختیاری!».

بله ،‌ عبارت (چار دیواری ، اختیاری )جمله اشنایی است که امروزه به صورت مدرن فریاد زده میشود و همه شما روحانیون عزیز با ان تا حدی اشنایید

 نسل امروز، واژه‌های جدیدتری را برای فریاد کردن همان حق قدیمی آموخته است: 


دقت کنید به جملات اشنای زیر



«اینجا حریم شخصی من است». 

«در مورد من قضاوت نکنید» 

 «اینجا آنطور هستم که هستم. تو هم در خانه‌ات هر طور که می‌خواهی باش!»

 و ده‌ها جمله‌ی شبیه اینها.

 اما این شعار قطعاً در دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مصداقی ندارد. چرا که «دیوار»ی وجود ندارد.

 آنها که می‌گویند «زندگی آنلاین، زندگی در خانه‌ای با دیوارهای شیشه‌ای است» درست می‌گویند اما تمام واقعیت را نمی‌گویند

. زندگی آنلاین،‌ مانند زندگی در خانه‌ای با دیوارهای شیشه‌ای است که جدای از اینکه فیس بوک و توییتر و دیگران،‌ هر روز همسایگان شما را به سرک کشیدن به خانه‌تان دعوت می‌کنند، به همه نیز،‌ سنگ‌هایی داده شده (مثل کامنت و لایک و بلاک و …) که برای پر کردن اوقات فراغت، به سمت خانه‌ی شیشه‌ای دیگران پرتاب کنند!

خب ، خیلی شعاری صحبت نکنیم و برویم بر روی مصادیق.

چند هشدار جدی برای استفاده از فضای مجازی مخصوصا شبکه های ارتباط جمعی عرض میکنم

۱) ما در فضای مجازی یک خبرنگار نیستیم، پس هر خبری که خواندیم را نباید باز نشر دهیم

خیلی پیام ها به دست ما میرسد که زیر آن هم ملتمسانه نوشته شده است که: «اگر مملکت خود را دوست دارید، اطلاع‌رسانی کنید!»

اگر دین دارید کپی کنید

و...

یک افسر جنگ نرم مانند شما عزیزان در مواجه با این پیام ها چه باید بکند؟ یقینا قدم اول اطمینان از صحت خبر است.

قدم دوم اطمینان از این که باز نشر این خبر مفید به حال اجتماع است

قدم سوم: اصلاح ادبیات ان خبر است، ما که در لباس روحانیتیم حق نداریم با هر ادبیاتی صحبت کنیم یا التماس کنیم تو رو خدا کپی کن، شان ما باید محفوظ باشد

۲) اجتناب از رلتار های تهاجمی در مواجهه با مطالب دیگران

فضاهای آنلاین و شبکه‌های اجتماعی، شرایطی را برای برخوردهای تهاجمی و خشونت آمیز ایجاد کرده‌اند که گاه باعث می‌شود رفتارهایی خشونت‌آمیز‌تر از فضای فیزیکی، در آنها مشاهده شود. 

شما سریعا و قبل از فرو نشاندن خشم خود، فرصت دارید که نظری را درباره‌ی هر یک از محتواهای موجود در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنید.

 ما فراموش می‌کنیم که دیگران – که در همسایگی خانه‌ی شیشه‌ای ما زندگی می‌کنند – گاه بر اساس یک جمله یا یک نظر یا حتی یک مورد لایک کردن یا لایک نکردن، به سادگی قضاوت می‌شوند و سرنوشت آنها تغییر می‌کند.

باید در لضای مجازی هوشمندانه با مطالب برخورد کنیم و از احساساتی شدن اجتناب نماییم. 

هر لایک ما ،‌هر کامنت ما میتواند تاییدی بر یک مطلب خلاف باشد

بنده با یک کشیش مسیحی بحث داشتم. ایشان دکترا داشتند و ساکن امریکا اما مشغول به تبلیغ در عراض بودند

در طول مدتی که با ایشون بحث میکردم مدام از شبهات و مبانی و اصول اسلام سوال میکرد و وقتی پاسخ میگرفت از خودش حالت ابتهاج نشان میداد

من از اول اعتمادی به ابن اقا نداشتم برای همین رد پای ایشونو توی اینترنت دنبال کردم ، دیدم با اسامی مختلف تحت عناوین مختلف به دنبال جذب مخاطب هست

اسم ایشون بود امانوئل


سایتی درست کرده بود با این عنوان که من مسیحی ام و در حال تحقیقم و مدام شبهات و سوالات در سایت مطرح میکرد.

مذهبیون ساده هم میرفتند برای هدایت این اقای کشیش

غافل از اینکه حضور این جمع کثیر از افراد در سایت ایشون ، هدف اصلی بوده که او دنبال میکرده

او دنبال سوال از دین برای هدایت نبود بلکه به دنبال البای شبهه و سوال در ضمیر ناخود اگاه مردم مخنصوصا جوانان کم اطلاع بود

تاثیر یک شبهه در ذهن

از صد برهان بیشتر است

بگذریم از این داستان که از این موارد زیاد دارم

۳) فعالیت در شبکه های اجتماعی در ساعت کار

یکی از کارهای خطرناک دیگری است که بسیاری از افرادگرفتار آن هستند ، کار در این شبکه های مجازی در تایم کاری است

یقینا برای وقتی که در این گروه ها توسط یک کارمند در ساعت اداری صرف می شود ، هزینه میشود و ان پول شبه ناک دارد روی سفره مردم می اید

این یکی از اسیب های جدی است که کارمندان ادارات گرفتار ان هستند

۴) شکایت کردن در مورد شرایط کار  و نظام و روحانیت و ... در فضای مجازی

اشتباه دیگری است که بسیاری از ما انجام می‌دهیم. اگر مشکلی در محیط کار من وجود دارد، یا انتقادی از کسی یا مسئولی یا از قشری دارم ،  اگر مدیر من کارهای نادرست و غیرمنطقی انجام می‌دهد،‌ اگر از او دلگیر هستم، به هر حال مطرح کردن در شبکه‌های اجتماعی نمی‌تواند موثر باشد.

به خاطر داشته باشیم که مطلبی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود،‌ صرفاً برای یک گروه محدود قابل دسترسی نیست. باید فرض کنیم که تمام جهان آن را می‌بینند

اگر یک اکانت اینستاگرام دارید و فقط ده نفر را در آن تایید کرده‌اید، باز هم دلیل نمی‌شود که هر آنچه از خود دارید در آنجا مطرح کنید. شما هرگز نمی‌دانید در لحظه‌ای که دوست شما در حال دیدن تصاویر صفحه‌ی اینستاگرام شماست، چه کسی در کنار او نشسته و صفحه را نگاه می‌کند.

۵) شکایت کردن در مورد رابطه‌های عاطفی

اگر دوست یا شریک عاطفی جوانی، دیگر جوابش را نمی‌دهد، اگر از رابطه‌ی ج.ن.س.ی خود راضی نیست اگر کسی از زندگی او خارج  شده که به قول دوستان، جا را برای انسانهای ارزشمندتر باز کند، اگر کسی با او دوست شده و الان احساس می‌کند که جمله‌ی اگزوپری و تصویر مرحوم خسرو شکیبایی خیلی مصداق دارد که: «تو تا ابد در برابر کسی که او را به خودت علاقمند می‌کنی، مسئولی»، جای مناسب مطرح شدن این حرف‌ها در شبکه‌های اجتماعی نیست

متاسفانه خصوصی ترین مسائل زندگی جوانان در این فضا در حال مطرح شدن است

هر کسی که از دوست دخترش قهر میکند با درج یک پست احساسی در صدد پیدا کردن جایگزین جدید در این گروه هاست، یقینا این ها زنگ خطری برای فرعنگ جامعه است ،‌البته از زنگ خطر گذشته است بلکه انفجاری در جامعه است

۶) غلط های دیکته‌ای عمدی، در فضای مجازی 

متاسفانه دشمنان به صپرت هدفمند در حال دگرگون کردن زبان گفتار و نوشتار ما هستند

نمیدانم عزیزان گروه سابقه حضور در این فضاها را از چه سالی دارند 

اما این حقیر از سال هشتاد و یک به صورت جدی در اینترنت فعالیت داشتم و سیر تحولات را از نزدیک لمس کرده ام

در بین جوانان غلط های املایی و تکه کلام های مختلف مخصوص این فضا خیلی رواج پیدا کرده ، اجازه بدید چند مثال عرض کنم

مثلا کلمه کثافت را کصافت مینویسند

خب دلیل چیست؟

با تغییر و دست بردن در نوشتار کلمه کثافت ،‌بیان این فحش را عادی کردند، شنونده به جای توجه به معنای زشت این کلمه ، به املای فانتزی ان متوجه میشود

یا در مواقعی که جوانان از چیزی متعجب میشوند میگویند (یا امام زاده بیژن)

خب ریشه این کلمه را همه ما میدانیم که از یکی از روستاهای مازندران خارج شده ،‌امام زاده ای بوده با نام بیجن که در گویش مردم بیژن تلفظ میشده

اما این شده دست اویزی برای تنزل شان و‌جایگاه امامزادگان و تمسخر این عقاید مذهبی راسخ در جامعه

خب این میزان توضیحات کافی باشد اما قبل از اتمام جلسه چند مورد از صحبت های مردم را درباره این فضا ارسال میکنم

مطالعه اش مفید است

در مدت حضورم در وایبر به کلی از اطرافم غافل می‌شوم


خانم زمانی ۳۰ ساله و کارمند است. وی می‌گوید: زمانی که از محیط کار به خانه برمی‌گردم به دلیل اینکه مودم اینترنت به صورت دائم در خانه‌مان روشن است به طور ناخودآگاه اینترنت گوشی تلفنم فعال می‌شود و با صدای دریافت پیام وایبر و لاین و ... وارد این شبکه‌ها می‌شوم، گاهی از اوقات در اوج خستگی بعد از دو ساعت متوجه می‌شوم که مدتی طولانی را در وایبر گذرانده‌ام و به کلی از محیط اطرافم غافل شده‌ام.


وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم دلیلش چیست اما حضور در این شبکه ها را خیلی دوست دارم، در عین حال باید بگویم بعد از خروج از آنها به شدت دچار درد چشم و سر می‌شوم.

حضور در وایبر، لاین و... را برای خود تفریحی سالم می‌دانم


خانم رحیمی فرد دیگری است که وی هم تا حدودی خود را معتاد به حضور در این شبکه‌ها می‌داند و می‌گوید: روزانه حداقل سه تا چهار ساعت از وقتم را در این شبکه‌ها می‌گذرانم و به نظرم تفریحی است که از سایر تفریحات سالم‌تر است. من معتقدم فیلتر کردن این شبکه‌ها درست نیست زیرا من این شبکه‌ها را برای خود یک تفریح مناسب و سالم می‌دانم.


وی ادامه می‌دهد:‌ من فقط در دو گروه وایبری عضو هستم و وقتی متوجه می‌شوم در یک گروه نامناسب اَد شده‌ام آن را بسرعت حذف می‌کنم به نظرم استفاده من مثبت است.


از وی می‌پرسم در مدت زمانی که در خانه حضور داری تا چه حد با افراد خانواده ارتباط برقرار می‌کنی، که وی پاسخ می‌دهد: من با مادرم تنها زندگی می‌کنم و تقریباً اصلا با او صحبت نمی‌کنم و همیشه برادرم به همین دلیل من را مورد شماتت قرار می‌دهد قبل از داشتن این شبکه‌های اجتماعی، در خانه سردرگُم بودم و بعضاً به دلیل اینکه تفریحی نداشتم با مادرم بحثم می‌شد. وی معتقد است: به نظرم محیط وایبر از محیط سایر این برنامه‌ها سالم‌تر است.


این موضوع اما در حال حاضر به چالشی در میان زوج‌های جوان نیز تبدیل شده به خصوص آنجایی که این زوج‌ها در گیر‌‌‌ و دار مشغله‌های روزمره در زمان‌هایی که می‌توانند و باید به حضور یکدیگر توجه کنند باز هم اصرار دارند در فضای مجازی این شبکه‌های موبایلی باشند و به واقع نمی‌دانند ریشه روابط خانوادگی‌شان در حال سست شدن است.

ناخودآگاه نسبت به ارتباطات همسرم در وایبر حساس شده‌ام


خانم قاسمی حدود یکسال است که متاهل شده، وی می‌گوید: زندگی یکی از اقوام ما به دلیل ارتباط مرد خانواده با یکی از خانم‌های همکارش در وایبر به طلاق کشیده شد در صورتیکه هیچ قصد قبلی برای این ارتباط نبود و به مرور به این وضع کشیده شد.


وی می‌گوید: من به همسرم اعتماد دارم اما وقتی می‌بینم همسرم گوشه‌ای از اتاق نشسته و با موبایلش مشغول است اعصابم بهم می‌ریزد.


وی ادامه می‌دهد: مشکل دیگر این است که متاسفانه بعضی از خانم‌ها عکس‌های نامناسبی در وایبر یا لاین می‌گذارند و گاهی اوقات که وایبر گوشی همسرم را نگاه می‌کنم به طور ناخودآگاه حساس می‌شوم که نکند خدای ناکرده با فردی ارتباط برقرار کند.

حضور در شبکه‌های اجتماعی با اعتراض همسرم مواجه است


آقای سهرابی نیز از جمله افرادی است که به شبکه‌های اجتماعی علاقه‌مند است. وی در این‌باره می‌گوید: من در چند گروه وایبری عضو هستم، یک گروه فقط برای ارسال جوک داریم و اکثر اوقات همان را چک می‌کنم، اما از زمان تاهل بر سر این موضوع با همسرم بحث داریم، به محض اینکه گوشی موبایلم را برمی‌دارم با اعتراض همسرم مواجه می‌شوم اما فکر می‌کنم می‌توان زمان و تعداد این گروه‌ها را مدیریت کرد، مثلا ما یک گروه وایبری فامیلی داریم که از طریق آن می‌توانیم از حال یکدیگر باخبر شویم، به نظرم برای اینگونه ارتباط‌ها در این شبکه‌ها کارایی مفیدی دارند.

خب 

از این دست مطالب بسیار است

امیدوارم با رعایت نکات فوق ، در جهت استفاده مفید از این فضا حرکت کنیم

در جلسات بعد ، در مورد مضرات و مزایای این فضا مطالب بیشتری عرض میکنم ان شا الله

والسلام علیکم و رحمت الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰